stereotyped

/ˈsteriəˌtaɪpt//ˈsterɪətaɪpt/

معنی: تقلید شده، فاقد نبوغ وابتکار، دارای رفتار قالبی
معانی دیگر: قالبی، متحجر، یکجور دیس، پر مانند، فاقد نبوه وابتکار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: preconceived in a simple and often misleading way.
متضاد: original

- Many of us have stereotyped ideas about creative artists.
[ترجمه گوگل] بسیاری از ما ایده های کلیشه ای در مورد هنرمندان خلاق داریم
[ترجمه ترگمان] بسیاری از ما ایده های مشابهی در مورد هنرمندان خلاق داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. stereotyped pictures of teachers
تصویرهای کلیشه ای معلم ها

2. She encapsulates the stereotyped image that the British have of Americans.
[ترجمه گوگل]او تصویر کلیشه ای که بریتانیایی ها از آمریکایی ها دارند را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]او یک تصویر کلیشه ای را در خود جای می دهد که انگلیسی ها از آمریکایی ها استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We tried not to give the children sexually stereotyped toys.
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم اسباب بازی های کلیشه ای جنسی را به بچه ها ندهیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم به کودکان اسباب بازی های کلیشه ای داده نشویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was stereotyped by some as a rebel.
[ترجمه انتصاری] برای برخی اینگونه جا افتاده بود که او شورشی است
|
[ترجمه گوگل]برخی او را یک شورشی می پنداشتند
[ترجمه ترگمان]مثل یه شورشی تقلید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Men and women are becoming less constrained by stereotyped roles.
[ترجمه گوگل]مردان و زنان کمتر تحت تأثیر نقش های کلیشه ای قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]مردان و زنان با نقش های کلیشه ای احساس محدودیت کمتری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Why are professors stereotyped as absent-minded?
[ترجمه گوگل]چرا اساتید کلیشه ای غایب هستند؟
[ترجمه ترگمان]چرا استادان مثل آدم های حواس پرت می خندند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Children from certain backgrounds tend to be stereotyped by their teachers.
[ترجمه گوگل]کودکان با پیشینه های خاص معمولاً توسط معلمانشان کلیشه می شوند
[ترجمه ترگمان]کودکانی که سابقه خاصی دارند، تمایل دارند که به وسیله استادان خود کلیشه ای باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is the stereotyped image of the helpless female which arouses modern indignation.
[ترجمه گوگل]این تصویر کلیشه ای از زن درمانده است که خشم مدرن را برمی انگیزد
[ترجمه ترگمان]این تصویر ثابتی از آن زن درمانده و بی پناه است که نفرت جدید را بیدار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mistakenly, I had expected a stereotyped vulgarity.
[ترجمه گوگل]به اشتباه، انتظار یک ابتذال کلیشه ای را داشتم
[ترجمه ترگمان]من انتظار داشتم که یک تجاوز معمولی و یکنواخت داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stereotyped deviant behaviour is inevitably a social phenomenon, and concerns us almost as much as it does social psychologists or psychiatrists.
[ترجمه گوگل]رفتار انحرافی کلیشه ای ناگزیر یک پدیده اجتماعی است و تقریباً به اندازه روانشناسان اجتماعی یا روانپزشکان نگران ماست
[ترجمه ترگمان]منحرف کردن رفتار انحرافی به طور اجتناب ناپذیری یک پدیده اجتماعی است و تقریبا به همان اندازه که روانشناسان اجتماعی یا روان پزشکان عمل می کنند، ما را نگران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was stereotyped a villain.
[ترجمه گوگل]او یک شرور کلیشه ای بود
[ترجمه ترگمان] اون فقط یه آدم تبهکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had followed his script, fulfilled his stereotyped purpose, but never really acted of his own accord.
[ترجمه گوگل]او فیلمنامه‌اش را دنبال کرده بود، هدف کلیشه‌ای خود را برآورده کرده بود، اما هرگز واقعاً به میل خودش عمل نکرد
[ترجمه ترگمان]او وصیت نامه خود را دنبال کرده بود و به پیروی از هدفش انجام داده بود، اما هرگز به میل خودش عمل نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would make a poem too stereotyped if this did in fact happen and so the metrical pattern will be varied.
[ترجمه گوگل]اگر واقعاً این اتفاق بیفتد، شعر را خیلی کلیشه ای می کرد و بنابراین الگوی متریک متنوع خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر این اتفاق بیافتد یک شعر بسیار کلیشه ای خواهد بود و الگوی metrical متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Celie strived not to conform to a stereotyped henpecked housebound wife.
[ترجمه گوگل]سلی تلاش کرد تا با یک همسر کلیشه‌ای خانه‌دار و مرغ‌پخته سازگار نباشد
[ترجمه ترگمان]Celie strived که با یک زن housebound stereotyped مطابقت نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقلید شده (صفت)
stereotyped

فاقد نبوغ و ابتکار (صفت)
stereotyped

دارای رفتار قالبی (صفت)
stereotyped

پیشنهاد کاربران

lacking originality
Stereotyped ideas: ایده های کلیشه ای
کلیشه ای

بپرس