stepson

/ˈstepˌsən//ˈstepsʌn/

معنی: فرزند خوانده، ناپسری، پسر زن، پسر شوهر
معانی دیگر: پسر شوهر یا زن (از ازدواج قبلی)، نا پسری، پسرزن یا شوهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the son of one's spouse by a previous marriage.

جمله های نمونه

1. What I would impose on a stepson for is some Internet lessons.
[ترجمه گوگل]چیزی که من برای پسرخوانده ای تحمیل می کنم چند درس اینترنتی است
[ترجمه ترگمان]چیزی که من بر a تحمیل می کنم چند درس اینترنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As for Phaedra, her stepson Hippolytus took no notice of her; he never noticed women.
[ترجمه گوگل]در مورد فدرا، پسر خوانده اش هیپولیتوس هیچ توجهی به او نکرد او هرگز متوجه زنان نشد
[ترجمه ترگمان]اما در مورد Phaedra و stepson هیچ توجهی به او نداشت؛ هرگز متوجه زنان نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Accompanied by his wife and stepson, he headed south, leaving his mark as a burglar.
[ترجمه گوگل]او با همراهی همسر و پسرخوانده اش به سمت جنوب رفت و اثری از خود به عنوان یک سارق به جا گذاشت
[ترجمه ترگمان]در حالی که همسرش و نا پسریم را می دید، به طرف جنوب به طرف جنوب حرکت کرد و جای خود را به عنوان دزد تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A: No disrespect to your stepson, but I would leave well enough alone.
[ترجمه گوگل]پاسخ: بی احترامی به پسرخوانده ات نیست، اما به اندازه کافی تنها خواهم بود
[ترجمه ترگمان]بی احترامی به stepson نیست ولی من به اندازه کافی تنها میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My husband sometimes scolds my stepson but more often blames my son.
[ترجمه گوگل]شوهرم گاهی پسر خوانده ام را سرزنش می کند اما بیشتر اوقات پسرم را سرزنش می کند
[ترجمه ترگمان]شوهرم گاهی اوقات stepson رو سرزنش می کنه اما بیشتر پسرم رو سرزنش می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I told you - Barbara's stepson.
[ترجمه گوگل]بهت گفتم - پسرخوانده باربارا
[ترجمه ترگمان]بهت که گفتم، پسر خونده \"باربارا\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She made her stepson heir.
[ترجمه گوگل]او پسر خوانده اش را وارث کرد
[ترجمه ترگمان]اون پسر خونده رو درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her stepson Michael Sellers is a diabetic.
[ترجمه گوگل]پسرخوانده او مایکل سلرز یک دیابتی است
[ترجمه ترگمان]فرزند خوانده او، \"مایکل فروشندگان\"، دیابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stepson was one of nine young men who killed themselves on the reservation that year.
[ترجمه گوگل]پسر خوانده یکی از 9 مرد جوانی بود که در آن سال خود را در رزرواسیون کشتند
[ترجمه ترگمان]The یکی از نه جوان بود که در همان سال خود را در محوطه رزرو کشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've tried to love my stepson but I really resent him.
[ترجمه گوگل]من سعی کرده ام پسر خوانده ام را دوست داشته باشم اما واقعا از او رنجیده ام
[ترجمه ترگمان]سعی کردم stepson را دوست داشته باشم، اما واقعا از او نفرت داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Robert, my stepson, is not to be given his grandfather's inheritance until he is thirty.
[ترجمه گوگل]رابرت، پسرخوانده من، تا سی سالگی به او ارث پدربزرگش داده نمی شود
[ترجمه ترگمان]رابرت، نا stepson، تا سن سی سالگی حق ارث به پدربزرگش داده نمی شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Justin, a cameraman, and his stepson, Tom.
[ترجمه گوگل]جاستین فیلمبردار و پسر خوانده اش تام
[ترجمه ترگمان]جاستین، یه فیلم بردار و stepson، تام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Derek said her stepson is a quadriplegic.
[ترجمه گوگل]درک گفت پسر خوانده اش چهار پلژی است
[ترجمه ترگمان]درک گفته بود که stepson داره از دست میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I would not impose thusly on a stepson if I were you.
[ترجمه گوگل]من اگر جای شما بودم اینطور به پسرخوانده تحمیل نمی کردم
[ترجمه ترگمان]اگه جای تو بودم، خیلی بهم می گفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His stepson is still very distant towards him.
[ترجمه گوگل]پسر خوانده اش هنوز خیلی از او دور است
[ترجمه ترگمان]stepson هنوز به او نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرزند خوانده (اسم)
fosterling, stepson, stepchild, godchild

ناپسری (اسم)
stepson, son-in-law

پسر زن (اسم)
stepson

پسر شوهر (اسم)
stepson

انگلیسی به انگلیسی

• son of one's spouse by a former marriage
your stepson is the son of your husband or wife by an earlier marriage.

پیشنهاد کاربران

مثلا یه زن میره با یه اقا ازدواج میکنه که از قبل یه پسر داشته. اون پسر برای اون اقا فرزند ناتنی محسوب میشه.
پسرناتنی
پسر ِ ناتنی

بپرس