stepmother

/ˈstepˌməðər//ˈstepmʌðə/

معنی: مادر، نامادری، زن پدر
معانی دیگر: زن بابا، مادر اندر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the wife of one's father, who may act as a mother but is not one's mother through a biological process.

جمله های نمونه

1. my stepmother was very mean to me
نامادری نسبت به من خیلی بدجنسی می کرد.

2. a vicious stepmother
نامادری بدجنس

3. an unkind stepmother
یک زن پدر نامهربان

4. the wicked stepmother
نامادری بدجنس

5. when the stepmother saw him she scowled
زن پدر تا او را دید اخم کرد.

6. the little girl despised her stepmother
دختر کوچک از نامادری خود متنفر بود.

7. the scathing scorn of ahmad's stepmother
تحقیر خرد کننده ی نامادری احمد

8. he was afraid lest his kindness toward his stepmother be construed as disloyalty to his own mother
می ترسید که مبادا مهربانی او به نامادریش نوعی بی وفایی نسبت به مادرش تلقی شود.

9. My stepmother was in her element, organizing everything.
[ترجمه گوگل]نامادری من در عنصر خود بود و همه چیز را سازماندهی می کرد
[ترجمه ترگمان]نامادری من در آلمان بود و همه چیز را ترتیب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They learned to accept their stepmother in time.
[ترجمه گوگل]آنها به موقع یاد گرفتند که نامادری خود را بپذیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها یاد گرفتند که به موقع نامادری خود را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One of them, Merovech, attempted to outwit his stepmother by marrying Sigibert's widow, Brunhild.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها، مرووچ، با ازدواج با بیوه سیگیبرت، برونهیلد، تلاش کرد نامادری خود را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها، Merovech، سعی کرد با نامادری خود در ازدواج با زن بیوه Sigibert گول بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She renounced her stepmother.
[ترجمه گوگل]او از نامادری خود دست کشید
[ترجمه ترگمان]او از نامادریش چشم برنمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They had to explain to their stepmother Rose what Monaghan Day was.
[ترجمه گوگل]آنها باید به نامادریشان رز توضیح می دادند که روز موناگان چیست
[ترجمه ترگمان]آن ها باید در مورد روزی که روز Monaghan بود برای نامادری شان توضیح دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nor had she wanted stepmother status any more than any rational person might.
[ترجمه گوگل]او نیز بیش از هر فرد منطقی خواهان وضعیت نامادری نبود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، او نیز از هر شخص عاقل و منطقی برخوردار نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On a conscious level, the evilness of stepmother and stepsisters is sufficient explanation for what happens to Cinderella.
[ترجمه گوگل]در سطح آگاهانه، شرارت نامادری و خواهر ناتنی توضیح کافی برای آنچه برای سیندرلا می افتد است
[ترجمه ترگمان]در یک سطح آگاه، evilness و stepsisters توضیح کافی برای آنچه که سیندرلا اتفاق می افتد کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Stepmother Edna pretended that no problem existed, washing out the blood from my clothes with astounding tolerance.
[ترجمه گوگل]نامادری ادنا وانمود کرد که هیچ مشکلی وجود ندارد و خون را از لباس های من با تحمل شگفت انگیزی شست
[ترجمه ترگمان]اما ادنا وانمود می کرد که هیچ مشکلی وجود ندارد و خون را از لباس هایم پاک می کند و با تحمل ناپذیری خون را پاک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In "The Young Slave" the jealous stepmother turns the main character into a slave, hence the story's title.
[ترجمه گوگل]در «برده جوان» نامادری حسود شخصیت اصلی را به برده تبدیل می کند و عنوان داستان از همین روست
[ترجمه ترگمان]در \"برده جوان\" نامادری حسود شخصیت اصلی را به یک برده تبدیل می کند، در نتیجه عنوان داستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مادر (اسم)
mamma, mum, mother, mama, mater, matriarch, stepmother

نامادری (اسم)
stepmother, mother-in-law

زن پدر (اسم)
stepmother

انگلیسی به انگلیسی

• wife of one's father by a subsequent marriage
your stepmother is the woman who has married your father after the death or divorce of your mother.

پیشنهاد کاربران

مادراندر. [ دَاَ دَ ] ( اِ مرکب ) به معنی زن پدر که مادر غیرحقیقی باشد. مادندر مخفف آن. ( آنندراج ) . زن پدر. ( ناظم الاطباء ) . مادرندر. مایندر. زن پدر. نامادری. مادندر.
مادر جانشین
زن بابا
زن پدر
مادر خوانده
مادر ناتنی
البته که همه نامادری ها بد یا بدجنس نیستند، پس به این واژه با دید منفی نگاه نکنید.
مادر خوانده
نا مادری
مادر خوانده

بپرس