stepfather

/ˈstepˌfɑːðər//ˈstepfɑːðə/

معنی: ناپدری، شوهر مادر، پدراندر
معانی دیگر: ناپدری، پدر اندر، شوهر مادر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the husband of one's mother, who may act as a father but is not one's father through a biological process.

جمله های نمونه

1. his stepfather beat him every day
هرروز ناپدری اش او را می زد.

2. he hated his stepfather
از ناپدری خود متنفر بود.

3. The girl had been molested frequently by her stepfather from the age of eight.
[ترجمه گوگل]این دختر از هشت سالگی بارها توسط ناپدری اش مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]پدرخوانده او از سن هشت سالگی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He hated his stepfather and eventually ran away from home.
[ترجمه گوگل]او از ناپدری خود متنفر بود و در نهایت از خانه فرار کرد
[ترجمه ترگمان]او از ناپدری او متنفر بود و در نهایت از خانه فرار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The girl's natural father claimed that her stepfather was turning her against him.
[ترجمه گوگل]پدر طبیعی این دختر مدعی شد که ناپدری او را علیه خود می کشاند
[ترجمه ترگمان]پدر طبیعی دختر ادعا می کرد که stepfather او را بر ضد او می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her childhood had been poisoned by an abusive stepfather.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی او توسط یک ناپدری بدسرپرست مسموم شده بود
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی او توسط یک ناپدری آزار دهنده مسموم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His stepfather thinks it might be the boy.
[ترجمه گوگل]ناپدری او فکر می کند ممکن است این پسر باشد
[ترجمه ترگمان] His فکر می کنه که ممکنه پسره باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then he did the same to his stepfather, whose forehead was dry and cold, almost as if he were dead already.
[ترجمه گوگل]سپس همین کار را با ناپدری‌اش انجام داد، که پیشانی‌اش خشک و سرد بود، تقریباً انگار قبلاً مرده بود
[ترجمه ترگمان]سپس همان کار را با stepfather کرد که پیشانی اش خشک و سرد بود، انگار که قبلا مرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eiman's stepfather, Douglas Grant, 50, landed in Manila yesterday, after travelling from Inverness.
[ترجمه گوگل]ناپدری ایمن، داگلاس گرانت، 50 ساله، دیروز پس از سفر از اینورنس در مانیل فرود آمد
[ترجمه ترگمان]پدرخوانده Eiman، داگلاس گرنت، ۵۰ ساله، دیروز بعد از سفر از اینورنس، در مانیل به زمین نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My stepfather was strict and didn't let us have friends in the house; he physically abused me but not sexually.
[ترجمه گوگل]ناپدری من سختگیر بود و اجازه نمی داد در خانه دوستانی داشته باشیم او از من سوء استفاده فیزیکی کرد اما نه از نظر جنسی
[ترجمه ترگمان]ناپدری ام سختگیر بود و نمی گذاشت که ما در خانه دوستانی داشته باشیم؛ از نظر جسمی از من سو استفاده می کرد، اما نه از لحاظ جنسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My stepfather is coming to San Francisco next Saturday night.
[ترجمه گوگل]ناپدری من شنبه شب آینده به سانفرانسیسکو می آید
[ترجمه ترگمان]ناپدری ام آن شب شنبه بعد به سانفرانسیسکو می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All you can do is wait until your stepfather gets the will admitted to probate.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که منتظر بمانید تا ناپدری شما وصیت نامه ای را که برای مشروطیت پذیرفته شده است دریافت کند
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که صبر کنید تا ناپدری شما به تایید برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When his stepfather, Douglas Reynolds, intervened, Campbell began biting Reynolds' face, police said.
[ترجمه گوگل]پلیس گفت وقتی ناپدری او، داگلاس رینولدز، مداخله کرد، کمپبل شروع به گاز گرفتن صورت رینولدز کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که پدرخوانده او، داگلاس رینولدز، دخالت کرد، کمپبل شروع به گاز زدن صورت رینولدز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His stepfather was lying on his back, muttering to himself, his eyes oddly fixed, staring up at the ceiling.
[ترجمه گوگل]ناپدری به پشت دراز کشیده بود و با چشمانش به طرز عجیبی دوخته شده بود و به سقف زل زده بود
[ترجمه ترگمان]stepfather بر پشتش افتاده بود و زیر لب چیزی زمزمه می کرد، چشمانش به طرز عجیبی ثابت مانده بود و به سقف خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناپدری (اسم)
stepfather

شوهر مادر (اسم)
stepfather

پدراندر (اسم)
stepfather

انگلیسی به انگلیسی

• husband of one's mother by a subsequent marriage
your stepfather is the man who has married your mother after the death or divorce of your father.

پیشنهاد کاربران

hi. It means a man who has married your mother but is not your father
همسر مادر ( نا پدری )
شوهر ننه ( مردی که با مادر شما ازدواج کرده ولی پدر واقعی شما نیست )

بپرس