stepchild

/ˈstepˌt͡ʃaɪld//ˈstept͡ʃaɪld/

معنی: فرزند خوانده، نافرزندی
معانی دیگر: فرزند شوهر یا زن (از ازدواج قبلی)، نا پسری، نا دختری، نزاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: stepchildren
• : تعریف: the child of one's spouse by a previous marriage.

جمله های نمونه

1. Her friendliness soon overcame the prejudice of her stepchildren.
[ترجمه متینا] خودمانی بودن او به سرعت بر تعصب فرزندان ناتنی اش غلبه کرد
|
[ترجمه گوگل]دوستی او خیلی زود بر تعصب فرزندان ناتنی اش غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار دوستانه او به زودی بر جای stepchildren قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With the stepchildren, the family numbers ten.
[ترجمه متینا] با فرزندان ناتنی تعداد اعضای خانواده ده نفر است
|
[ترجمه گوگل]با فرزندان ناتنی، تعداد خانواده ده نفر است
[ترجمه ترگمان]با the، شماره خانواده ده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Martell has been torn from his wife and stepchildren.
[ترجمه متینا] مارتل از همسر و فرزندان ناتنی اش جدا شده است
|
[ترجمه گوگل]مارتل از همسر و فرزندان ناتنی اش جدا شده است
[ترجمه ترگمان]مارتل از همسرش جدا شده و با هم جفت گیری می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Step-children may be full-time or part-time members of the household.
[ترجمه گوگل]فرزندان ناتنی ممکن است اعضای تمام وقت یا پاره وقت خانواده باشند
[ترجمه ترگمان]کودکان ممکن است تمام وقت یا نیمه وقت در خانواده داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To me, those stepchildren seemed so tough and hard and nothing like you imagine them to be.
[ترجمه گوگل]به نظر من، آن فرزندان ناتنی آنقدر سخت و سخت به نظر می رسیدند و هیچ چیز مانند تصور شما از آنها نبود
[ترجمه ترگمان]برای من، این stepchildren چنان خشن و خشن به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Like Bill Simon, Ranieri thought mortgages an ugly stepchild of the bond market.
[ترجمه گوگل]رانیری نیز مانند بیل سایمون فکر می‌کرد که وام مسکن فرزند ناتنی زشت بازار اوراق قرضه است
[ترجمه ترگمان]همانند بیل سایمون، رانیری تصور می کرد که وام های زشتی از بازار اوراق قرضه ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Aging is the neglected stepchild of the human life cycle.
[ترجمه گوگل]پیری فرزند نادیده گرفته شده چرخه زندگی انسان است
[ترجمه ترگمان]پیری، stepchild فراموش شده چرخه زندگی انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stepchild position of G - 2 in our General Staff System was emphasized in many ways.
[ترجمه گوگل]موقعیت ناتنی G - 2 در سیستم ستاد کل ما از جهات مختلف مورد تاکید قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]موقعیت stepchild G - ۲ در سیستم ستاد عمومی ما به روش های زیادی مورد تاکید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's kind-of the redheaded stepchild of this family since she never really got a fair shake.
[ترجمه گوگل]او به نوعی فرزندخوانده مو قرمز این خانواده است زیرا او هرگز واقعاً تکان نمی خورد
[ترجمه ترگمان]اون یه جورایی فرزند خونده آیه از این خانواده ست از وقتی که اون هیچ وقت یه میلک شیک نداشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She makes a difference between her own children and her stepchildren.
[ترجمه گوگل]او بین فرزندان خود و فرزندان ناتنی خود تفاوت ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]او بین فرزندان خود و her تفاوت ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is survived by his wife, Theresa Bell, and two stepchildren.
[ترجمه گوگل]از او همسرش ترزا بل و دو فرزند ناتنی به یادگار مانده است
[ترجمه ترگمان]او توسط همسرش، ترزا بل و دو فرزند stepchildren نجات یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Libertarianism, the movement most closely connected to Rand's ideas, is less an offspring than a rebel stepchild.
[ترجمه گوگل]لیبرتارینیسم، جنبشی که بیشترین ارتباط را با عقاید رند دارد، کمتر فرزندی است تا نوادگان شورشی
[ترجمه ترگمان]Libertarianism، این جنبش که بیش ترین ارتباط با ایده های Rand را دارد، کم تر از یک stepchild شورشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I hope she'll always feel like a daughter of America, and not like a stepchild.
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که او همیشه مانند یک دختر آمریکا باشد و نه مانند یک فرزند ناتنی
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که او همیشه احساس یک دختر آمریکایی داشته باشد، نه مثل a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Commerce Department has for many years being a stepchild of the city government.
[ترجمه گوگل]وزارت بازرگانی سالهاست که فرزندخوانده دولت شهر بوده است
[ترجمه ترگمان]وزارت بازرگانی سال ها است که به عنوان رئیس دولت شهر شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرزند خوانده (اسم)
fosterling, stepson, stepchild, godchild

نافرزندی (اسم)
stepchild

انگلیسی به انگلیسی

• child of one's spouse from a previous marriage
your stepchild is the child of your husband or wife by an earlier marriage.

پیشنهاد کاربران

بپرس