stepbrother

/ˈstepbrʌðər//ˈstepbrʌðə/

معنی: نابرادری
معانی دیگر: برادر ناتنی، نابرادری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the son of one's stepmother or stepfather by a previous marriage.

جمله های نمونه

1. Caro said her stepbrother was Robert Marsh the naturalist.
[ترجمه حسینی] کارو گفت که برادر ناتنی او رابرت مارش طبیعتگراست.
|
[ترجمه گوگل]کارو گفت که برادر ناتنی او رابرت مارش طبیعت گرا بود
[ترجمه ترگمان]Caro گفت که stepbrother، روبرت Marsh است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His stepbrother, half-scandalized and wholly impressed by Herbert's levity, never forgot the episode.
[ترجمه گوگل]برادر ناتنی او که نیمه رسوا شده بود و کاملاً تحت تأثیر اهانت هربرت قرار گرفته بود، هرگز آن قسمت را فراموش نکرد
[ترجمه ترگمان]برادر ناتنی - برادر ناتنی - هربرت در این مورد کاملا تحت تاثیر levity هربرت قرار گرفته بود و هیچ وقت آن قسمت را فراموش نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perhaps Caro's declaration that her stepbrother was very likeable had not just stemmed from partiality.
[ترجمه گوگل]شاید اظهارات کارو مبنی بر اینکه برادر ناتنی‌اش بسیار دوست‌داشتنی است، فقط از جانبداری ناشی نشده بود
[ترجمه ترگمان]شاید این اظهار Caro این بود که برادر ناتنی او خیلی دوست داشتنیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The notion that Caro's stepbrother was called something totally different niggled at her.
[ترجمه گوگل]این تصور که برادر ناتنی کارو را چیزی کاملاً متفاوت می نامیدند، او را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]این چیزی بود که برادر ناتنی Caro چیز دیگری در او خوانده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Shari struggles against her passionate feelings for her stepbrother.
[ترجمه گوگل]شری با احساسات پرشور خود نسبت به برادر ناتنی اش مبارزه می کند
[ترجمه ترگمان]کش مکش با احساسات عاشقانه نسبت به برادر ناتنی - ش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your son resents his stepbrother for taking up your time, and is worried that you don't love him any more.
[ترجمه گوگل]پسر شما از برادر ناتنی خود به خاطر صرف وقت شما ناراحت است و نگران است که دیگر او را دوست نداشته باشید
[ترجمه ترگمان]پسرت از برادر ناتنی - ت خوشش میاد که وقتت رو بگیره و نگران این که تو هم دوستش نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I've suddenly acquired a stepbrother.
[ترجمه گوگل]من ناگهان یک برادر ناتنی پیدا کردم
[ترجمه ترگمان] من یه دفعه یه برادر ناتنی به دست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Oddly, his mother and father were stepbrother and stepsister to each other.
[ترجمه گوگل]به طرز عجیبی، مادر و پدرش برادر ناتنی و خواهرخوانده یکدیگر بودند
[ترجمه ترگمان]به طرز عجیبی، پدر و مادرش برادر ناتنی و خواهر ناتنی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your new stepbrother told me about your problem at school.
[ترجمه گوگل]برادر ناتنی جدیدت مشکلت را در مدرسه به من گفت
[ترجمه ترگمان]برادر ناتنی جدیدت در مورد مشکل تو تو مدرسه بهم گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Getting ready for my stepbrother Nashty tonight!
[ترجمه گوگل]آماده شدن برای ناتنی ام نشتی امشب!
[ترجمه ترگمان]! واسه امشب آماده شدن واسه برادر ناتنی م - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Johnathan's twin brother, Joseph James, and a 12-year-old stepbrother were not injured and are staying with relatives.
[ترجمه گوگل]برادر دوقلوی جاناتان، جوزف جیمز، و یک برادر ناتنی 12 ساله آسیبی ندیدند و نزد اقوام خود می مانند
[ترجمه ترگمان]برادر دوقلوی Johnathan، جوزف جیمز، و یک کودک ۱۲ ساله زخمی نشده اند و با بستگان خود بسر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His stepbrother, a fifth-grader, "seemed older" at spring break, "almost in that age where he kind of wants guidance, like a big brother," Sannes said.
[ترجمه گوگل]سانس گفت، برادر ناتنی او، دانش‌آموز کلاس پنجمی، در تعطیلات بهاری «بزرگ‌تر به نظر می‌رسید»، «تقریباً در آن سنی که به نوعی مانند یک برادر بزرگ راهنمایی می‌خواهد»
[ترجمه ترگمان]Sannes گفت که stepbrother، یک دانش آموز کلاس پنجم، \"در آغاز بهار\" بزرگ تر به نظر می رسید، \" تقریبا در همان سنی که او به نوعی راهنمایی می خواهد، مانند یک برادر بزرگ \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. King Abdullah appointed his stepbrother Prince Sultan bin Abdulaziz as heir.
[ترجمه گوگل]ملک عبدالله برادر ناتنی خود شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز را به عنوان وارث منصوب کرد
[ترجمه ترگمان]ملک عبدالله بن عبدالعزیز شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد منصوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'v suddenly acquire a stepbrother.
[ترجمه گوگل]من ناگهان یک برادر ناتنی پیدا کردم
[ترجمه ترگمان] من یه دفعه یه برادر ناتنی برات پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Was it possible her friend had been matchmaking - her stepbrother and her best friend?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن بود دوستش خواستگاری کرده باشد - برادر ناتنی و بهترین دوستش؟
[ترجمه ترگمان]ایا ممکن بود که دوستش ازدواج کرده باشد - برادر ناتنی و بهترین دوستش؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نابرادری (اسم)
half-blood, stepbrother, half-brother

انگلیسی به انگلیسی

• son of one's stepparent
your stepbrother is the son of your stepfather or stepmother.

پیشنهاد کاربران

Step brother برادرخوانده. . . یعنی. . یعنی نسبت خونی بامن ندارد. . . مادرم با مردی ازدواج کرده. . . او یک پسر داشته. . . ک ما الان با ان پسر. . خواهر خوانده و برادرخوانده هسبم
Half - brother برادر ناتنی=برادری ک نسبت خونی نصفه داریم. . . . مثلا پدرمشترک داریم اما مادرها متفاوتند. . . یا برعکس
...
[مشاهده متن کامل]

برادرانی که نسبت خونی بایکدیگر ندارند.
Half brother برادری که از ازدواج اول حاصل شده
Step brotherبرادری که حاصل ازدواج دوم است
ممکنه که تفاوت step brother رو با half brother رو ندونید،
از step زمانی استفاده میشه که زن و شوهری که هرکدوم از قبل فرزندانی داشتن ازدواج میکنن و فرزندان اونها هیچ نسبتی خاصی باهم ندارن، بنابراین نسبت اونها با step brother و stepsister تعریف میشه. که البته فرزندان هم پدر و مادرشونو با stepfather و stepmother میشناسند
...
[مشاهده متن کامل]

و اما half - brother همونطور که میبینید از کلمه half استفاده شده و به این معناست که دونفر فقط در یکی از والدین مشترک هستند

برادر ناتنی

برادرناتنی
نابرادری
نابرادری که نه از پدر و نه از مادر به شما مربوط میشود.
مثلا: پدر کسی با زنی که ازدواج میکند که فرزند پسر دارد از شوهر قبلی و اون فرزند step brother میشود.
و یا مادر کسی با مردی ازدواج میکند که خود از زن قبلی فرزند پسر دارد.
برادر خوانده

بپرس