step forward

جمله های نمونه

1. I saw him step forward momentarily but then hang back, nervously massaging his hands.
[ترجمه tt] او را دیدم که یک لحظه جلو آمد اما دوباره در حالی که دستانش را ( با عصبانیت ) به هم می مالید عقب رفت.
|
[ترجمه گوگل]دیدم که یک لحظه جلوتر رفت، اما بعد عقب نشست و عصبی دست هایش را ماساژ داد
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که به جلو گام بر می داشت، اما بعد عقب می ماند و با حالتی عصبی دست هایش را ماساژ می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Those who want to go please step forward.
[ترجمه گوگل]اونایی که میخوان برن لطفا قدم بردارن
[ترجمه ترگمان]ان هایی که می خواهند بروند، لطفا به جلو حرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is our firm conviction that a step forward has been taken.
[ترجمه گوگل]این اعتقاد راسخ ما است که گامی رو به جلو برداشته شده است
[ترجمه ترگمان]این اعتقاد راسخ ما است که یک گام به جلو برداشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is a notable step forward.
[ترجمه گوگل]این یک گام به جلو قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]این یک گام مهم به جلو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On the count of three, take one step forward.
[ترجمه گوگل]با شمارش سه، یک قدم به جلو بردارید
[ترجمه ترگمان] با شماره ۳، یه قدم به جلو برو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is a big step forward for democracy.
[ترجمه گوگل]این گام بزرگی برای دموکراسی است
[ترجمه ترگمان]این گام بزرگی برای دموکراسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The discovery of penicillin was a major step forward in the treatment of infections.
[ترجمه گوگل]کشف پنی سیلین گام بزرگی در درمان عفونت ها بود
[ترجمه ترگمان]کشف پنی سیلین به عنوان یک گام مهم در درمان عفونت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The organizing committee is appealing for volunteers to step forward.
[ترجمه گوگل]کمیته سازماندهی از داوطلبان درخواست می کند که قدم پیش بگذارند
[ترجمه ترگمان]کمیته سازماندهی برای داوطلبان درخواست کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I step forward to receive my prize.
[ترجمه گوگل]برای دریافت جایزه ام جلو می روم
[ترجمه ترگمان]قدمی به جلو برداشتم تا جایزه خود را بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We consider this agreement to be an important step forward.
[ترجمه گوگل]ما این توافق را یک گام مهم رو به جلو می دانیم
[ترجمه ترگمان]ما این توافقنامه را گامی مهم به جلو در نظر می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Police are appealing for witnesses to step forward.
[ترجمه گوگل]پلیس از شاهدان می‌خواهد که پیش قدم شوند
[ترجمه ترگمان]پلیس از شاهدان خواسته است تا گامی به جلو بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She took another small step forward.
[ترجمه گوگل]او یک قدم کوچک دیگر به جلو برداشت
[ترجمه ترگمان]قدم کوچک دیگری به جلو برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new drug is a major step forward in the treatment of the disease.
[ترجمه گوگل]داروی جدید گام بزرگی در درمان این بیماری است
[ترجمه ترگمان]داروی جدید یک گام بزرگ رو به جلو در درمان این بیماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The offer constitutes a considerable step forward.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد یک گام قابل توجه به جلو است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد یک گام بزرگ رو به جلو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• approach

پیشنهاد کاربران

قدم رو به جلو، پیشرفت کردن
Step forward : بیا جلو
Step aside : برو اونور - برو اونطرف
پیشرفت کوچکی در کاری کردن
پا پیش گذاشتن

بپرس