step down

/ˈstepˈdaʊn//stepdaʊn/

معنی: کم شدن
معانی دیگر: 1- پایین رفتن یا آمدن 2- (به تدریج) کاستن 3- استعفا دادن، کاهش، تغییر ولتاژ، وابسته به کاهنده ی ولتاژ، کم شونده، کم کردن ولتاژ جریان بوسیله ترانسفورماتور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: designating a transformer that reduces voltage, or a gear that reduces speed.
اسم ( noun )
• : تعریف: a decrease in amount or intensity.

جمله های نمونه

1. He has decided to step down as captain of the team.
[ترجمه صالح] اون تصمیم گرفته به عنوان کاپیتان تیم کنار برود.
|
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفته است از سمت کاپیتان تیم کناره گیری کند
[ترجمه ترگمان]اون تصمیم گرفته که به عنوان کاپیتان تیم عمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She reluctantly agreed to step down as managing director.
[ترجمه گوگل]او با اکراه با کناره گیری از سمت مدیر عامل موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]او با بی میلی موافقت کرد که به عنوان مدیرعامل استعفا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He saw the job as a step down .
[ترجمه گوگل]او کار را به عنوان یک پله پایین می بیند
[ترجمه ترگمان] اون شغل رو به عنوان یه قدم به پایین دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was made to step down by my forceful argument.
[ترجمه گوگل]با استدلال شدید من مجبور به کناره گیری شد
[ترجمه ترگمان]اون مجبور شده بود که با forceful من کنار بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was forced to step down from his post.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد از سمت خود کناره گیری کند
[ترجمه ترگمان]ناچار شد از جای خود پایین بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The president need not step down so long as the elections are held under international supervision.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که انتخابات تحت نظارت بین المللی برگزار می شود، رئیس جمهور نیازی به کناره گیری ندارد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تا زمانی که انتخابات تحت نظارت بین المللی برگزار شود، نیازی به کناره گیری از این انتخابات ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I would step down if the people wanted.
[ترجمه گوگل]اگر مردم بخواهند استعفا می دهم
[ترجمه ترگمان]اگر مردم می خواستند، من پیاده می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The manager had to step down on account of poor health.
[ترجمه گوگل]مدیر به دلیل وضعیت نامناسب سلامتی مجبور به کناره گیری شد
[ترجمه ترگمان]مدیر باید حسابی مریض می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He will step down before the election, a decision he announced on a chat show.
[ترجمه گوگل]او قبل از انتخابات از سمت خود کناره گیری می کند، تصمیمی که او در یک برنامه چت اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]او قبل از انتخابات کناره گیری خواهد کرد، تصمیمی که او در یک نمایش گپ اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Kelly was due to step down after covering for the suspended Tracey against Arsenal last week.
[ترجمه گوگل]قرار بود کلی پس از پوشش تریسی که هفته گذشته مقابل آرسنال تعلیق شده بود، کناره گیری کند
[ترجمه ترگمان]کلی قرار بود که بعد از پوشش خبری که هفته گذشته برای تریسی در برابر آرسنال تحت پوشش قرار گرفته بود، استعفا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr Orlando was forced to step down as mayor despite his popularity with the voters.
[ترجمه گوگل]آقای اورلاندو علیرغم محبوبیتش در بین رای دهندگان مجبور به کناره گیری از سمت شهرداری شد
[ترجمه ترگمان]آقای ارلاندو با وجود محبوبیت خود با رای دهندگان مجبور به کناره گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. John's appeal enabled Khrushchev to step down without losing face.
[ترجمه گوگل]درخواست جان به خروشچف امکان داد تا بدون از دست دادن چهره خود کناره گیری کند
[ترجمه ترگمان]درخواست جان خروشچف را فعال کرد تا بدون از دست دادن صورت عقب نشینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Critics called it one step down the path toward legalization of drugs.
[ترجمه گوگل]منتقدان آن را یک گام پایین تر در مسیر قانونی سازی مواد مخدر خواندند
[ترجمه ترگمان]منتقدان آن را یک قدم به سمت قانونی کردن مواد مخدر خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was forced to step down in early April.
[ترجمه گوگل]او در اوایل آوریل مجبور به کناره گیری شد
[ترجمه ترگمان]او مجبور شد در اوایل آوریل کناره گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Occasionally he would step down the wicket and slog my straight medium pacer straight and high over my head.
[ترجمه گوگل]گهگاه از ویکت پایین می‌رفت و ضربان‌دار متوسط ​​مستقیم من را مستقیم و بالا روی سرم می‌کشید
[ترجمه ترگمان]گاه گاه از دریچه به پایین قدم برمی داشت، باریک و باریک مرا صاف و صاف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کم شدن (فعل)
abate, diminish, step down, wane, dwindle, slacken

انگلیسی به انگلیسی

• resign; descend

پیشنهاد کاربران

During the Egyptian revolution in 2011, the unwillingness of the military to take action against rioters in Cairo and elsewhere eventually forced President Mubarak to step down and turn power over to the Supreme Council of the Armed Forces, which prepared for the calling of elections
...
[مشاهده متن کامل]

در طول انقلاب مصر در سال 2011، عدم تمایل ارتش به اقدام علیه آشوبگران در قاهره و جاهای دیگر، سرانجام رئیس جمهور مبارک را وادار کرد تا از قدرت کناره گیری کند و قدرت را به شورای عالی نیروهای مسلح ، که برای فراخوان انتخابات آماده می شد، واگذار کند.

در قالب noun یا همان اسم ، معنی "پسرفت" هم میتونه بده
مثال :
For her to take a job with lower pay would
mean a step down in their standard of living
ترجمه :
برای او ، قبول کردن یک شغل با پرداختی پایین تر به معنی پسرفت در استاندارهای زندگیشان است
کنار کشیدن
بی کلاس
The personal shopping is a huge step down.
استعفا دادن میشResign
نهResigne!
کاهنده
1 = استعفا دادن ، کناره گیری کردن
2 = جا زدن ، پا پس کشیدن
عقب نشینی
پا پس کشیدن ( از انجام کاری )
باز پروری
step - down program ( برنامه بازپروری و ترک اعتیاد )
استعفا دادن
Resigne
step down/aside
کناره گیری کردن
I am not going to step down من قرار نیست که جا بزنم
جا زدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس