stem from
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
نشات گرفته از
مشتق شدن از ، نشأت گرفتن از ، مأخوذ شدن از
به خاطره ، به دلیل، منشا/ریشه گرفتن از. . .
ناشی از چیزی بودن
حاصل از چیزی بودن
از چیزی نشأت گرفتن
حاصل از چیزی بودن
از چیزی نشأت گرفتن
برآمده از. . .
منشعب از. . .
متساعد از. . .
منشعب از. . .
متساعد از. . .
ریشه داشتن در، برخاستن از
منشا . . .
برگرفته از . . .
سرچشمه ی . . .
ناشی از . . .
نشات گرفته از . . .
ریشه گرفتن از . . .
از چیزی برآمدن
از روی چیزی . . .
از . . . است
برگرفته از . . .
سرچشمه ی . . .
ناشی از . . .
نشات گرفته از . . .
ریشه گرفتن از . . .
از چیزی برآمدن
از روی چیزی . . .
از . . . است
ناشی شدن، سرچشمه گرفتن
نشأت میگیرد