اسم ( noun )
• (1) تعریف: the main axis of a plant, usu. above ground, from which branches, leaves, flowers, or fruits may arise.
• مترادف: stalk, stock
• مشابه: cane
• مترادف: stalk, stock
• مشابه: cane
- Several flowers grew off each stem of the roses.
[ترجمه گوگل] از هر ساقه گل رز چندین گل رشد کرد
[ترجمه ترگمان] گل های متعددی هر یک از گل های رز را رشد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گل های متعددی هر یک از گل های رز را رشد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a branch bearing leaves, flowers, or fruit.
• مترادف: branch, stalk
• مترادف: branch, stalk
- a stem of grapes
• (3) تعریف: a long, slender part.
• مترادف: shank, stalk
• مترادف: shank, stalk
- the stem of a wine glass
[ترجمه آرش افشار] پایه ی یک لیوان شراب|
[ترجمه گوگل] ساقه یک لیوان شراب[ترجمه ترگمان] ساقه یک لیوان شراب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a pipe stem
[ترجمه آرش افشار] دسته ی پیپ|
[ترجمه گوگل] یک ساقه لوله[ترجمه ترگمان] یک ساقه چپق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the projection from the rim of a watch bearing the knob for winding.
• (5) تعریف: in grammar, the underlying form of a word to which inflectional endings are added.
• (6) تعریف: in musical notation, the vertical line that extends from the head of notes having less than the value of a whole note.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stems, stemming, stemmed
حالات: stems, stemming, stemmed
• (1) تعریف: to remove the stem from (a fruit, flower, or the like).
• مشابه: prune
• مشابه: prune
• (2) تعریف: to add a stem to; provide with a stem.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: stemless (adj.), stemlike (adj.)
مشتقات: stemless (adj.), stemlike (adj.)
• : تعریف: to originate or arise (usually followed by "from" or "out of").
• مترادف: arise, grow, originate, spring
• مشابه: come, derive, ensue, flow, follow, issue, proceed, result, rise, sprout, start
• مترادف: arise, grow, originate, spring
• مشابه: come, derive, ensue, flow, follow, issue, proceed, result, rise, sprout, start
- His pride stems from his many accomplishments.
[ترجمه گوگل] غرور او ناشی از موفقیت های فراوان اوست
[ترجمه ترگمان] غرور او از بسیاری از دستاوردهای او سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] غرور او از بسیاری از دستاوردهای او سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She couldn't imagine where her son's anger stemmed from.
[ترجمه گوگل] او نمی توانست تصور کند خشم پسرش از کجا نشأت می گیرد
[ترجمه ترگمان] نمی توانست تصور کند که خشم پسرش از کجا سرچشمه می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نمی توانست تصور کند که خشم پسرش از کجا سرچشمه می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her choice of topic for the book stemmed from her experiences living in Asia.
[ترجمه گوگل] انتخاب موضوع او برای کتاب ناشی از تجربیات زندگی در آسیا بود
[ترجمه ترگمان] انتخاب موضوع برای این کتاب از تجربیات او در آسیا سرچشمه می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انتخاب موضوع برای این کتاب از تجربیات او در آسیا سرچشمه می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stems, stemming, stemmed
حالات: stems, stemming, stemmed
• (1) تعریف: to stop the flow of; dam up; stanch.
• مترادف: dam, stanch
• مشابه: block, hold, impede, obstruct, quell, restrain, stop, suppress
• مترادف: dam, stanch
• مشابه: block, hold, impede, obstruct, quell, restrain, stop, suppress
- The jetty stemmed the waves.
[ترجمه گوگل] اسکله امواج را مهار کرد
[ترجمه ترگمان] اسکله به امواج نفوذ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اسکله به امواج نفوذ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to stop or restrain as if by a dam; check.
• مترادف: check, curb, dam
• مشابه: arrest, bar, block, constrain, halt, hold, limit, reduce, restrain, retard, slow, stay, stop, suppress
• مترادف: check, curb, dam
• مشابه: arrest, bar, block, constrain, halt, hold, limit, reduce, restrain, retard, slow, stay, stop, suppress
- The new policy was designed to stem excessive spending.
[ترجمه گوگل] سیاست جدید برای جلوگیری از هزینه های بیش از حد طراحی شده است
[ترجمه ترگمان] سیاست جدید برای ریشه کن کردن هزینه های بیش از حد طراحی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سیاست جدید برای ریشه کن کردن هزینه های بیش از حد طراحی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The reactionary government did what they could to stem the tide of new ideas.
[ترجمه گوگل] دولت ارتجاعی هر چه در توان داشت برای جلوگیری از موج افکار جدید انجام داد
[ترجمه ترگمان] دولت استبدادی کاری کرد که آن ها توانستند موج ایده های جدید را ریشه کن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دولت استبدادی کاری کرد که آن ها توانستند موج ایده های جدید را ریشه کن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in skiing, to push the heel of (one or both skis) outward to turn or decelerate.
• مشابه: turn
• مشابه: turn
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: in skiing, to push the heel of one or both skis outward to turn or decelerate.
• مشابه: accelerate, turn
• مشابه: accelerate, turn
اسم ( noun )
• : تعریف: in skiing, the act of stemming.
اسم ( noun )
عبارات: from stem to stern
عبارات: from stem to stern
• (1) تعریف: an upright, usu. curved beam at the bow of a nautical vessel, into which the side timbers are jointed.
• (2) تعریف: the forward part of a nautical vessel; bow. (Cf. stern
• مترادف: bow
• مترادف: bow