steering wheel

/ˈstɪrɪŋˈwiːl//ˈstɪərɪŋwiːl/

معنی: فرمان، رل، چرخ فرمان، چرخ سکان، فرمان اتومبیل
معانی دیگر: (اتومبیل) فرمان، (کشتی) سکان، چر  فرمان، چر  سکان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a wheel that is turned by a driver, helmsman, pilot, or the like to control the direction of a land vehicle, vessel, or aircraft.

جمله های نمونه

1. Turn the steering wheel hard to the right.
[ترجمه گوگل]فرمان را به شدت به سمت راست بچرخانید
[ترجمه ترگمان]فرمان را به سختی به سمت راست برگردان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Keep both hands on the steering wheel at all times.
[ترجمه گوگل]هر دو دست را همیشه روی فرمان نگه دارید
[ترجمه ترگمان]در تمام مواقع هر دو دست را روی فرمان نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He snatched at the steering wheel but I pushed him away.
[ترجمه گوگل]از روی فرمان قاپید اما من او را هل دادم
[ترجمه ترگمان]او فرمان را قاپید، اما من او را هل دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The height of the steering wheel is adjustable.
[ترجمه گوگل]ارتفاع فرمان قابل تنظیم است
[ترجمه ترگمان]ارتفاع فرمان قابل تنظیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had the steering wheel on full lock .
[ترجمه گوگل]فرمان رو کاملا قفل کرده بودم
[ترجمه ترگمان]فرمان را کاملا قفل کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had to hunch over the steering wheel to see anything.
[ترجمه گوگل]برای دیدن هر چیزی باید روی فرمان قوز می کرد
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود فرمان را روی فرمان خم کند تا چیزی ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Turn the steering wheel as quickly as you can.
[ترجمه گوگل]تا جایی که می توانید فرمان را بچرخانید
[ترجمه ترگمان]فرمان را تا جایی که می توانید به سرعت بچرخانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Steve gripped the steering wheel tightly with both hands.
[ترجمه گوگل]استیو با هر دو دست فرمان را محکم گرفت
[ترجمه ترگمان]استیو با هر دو دستش فرمون را محکم گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is also a new steering wheel with an energy absorbing rim to cushion the driver's head in the worst impacts.
[ترجمه گوگل]همچنین یک فرمان جدید با لبه جذب انرژی وجود دارد تا در بدترین ضربه ها از سر راننده محافظت کند
[ترجمه ترگمان]همچنین یک فرمان جدید فرمان با لبه جذب انرژی نیز وجود دارد تا سر راننده را در بدترین اثرات کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She relinquished her hold/grip on the steering wheel.
[ترجمه گوگل]او از دست گرفتن/دستگیری روی فرمان دست کشید
[ترجمه ترگمان]دستش را رها کرد و فرمان را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He downshifted and turned the steering wheel.
[ترجمه گوگل]دنده را پایین آورد و فرمان را چرخاند
[ترجمه ترگمان]او برگشت و فرمان را برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His fingers curled tightly round the steering wheel.
[ترجمه گوگل]انگشتانش محکم دور فرمان چرخید
[ترجمه ترگمان]انگشتانش دور فرمان حلقه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He heaved on the steering wheel and swung the car into a side street.
[ترجمه گوگل]روی فرمان تکان داد و ماشین را به سمت خیابان فرعی برد
[ترجمه ترگمان]او فرمان را روی فرمان برداشت و اتومبیل را به سمت یک خیابان فرعی هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They found her slumped over the steering wheel.
[ترجمه گوگل]آنها او را در حالی که روی فرمان غلتیده بود یافتند
[ترجمه ترگمان]او را دیدند که روی فرمان خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The air bag in the steering wheel will protect the head and torso.
[ترجمه گوگل]کیسه هوا در فرمان از سر و تنه محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]کیف هوا در فرمان اتومبیل و نیم تنه را حفظ خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرمان (اسم)
order, bill, word, edict, precept, instruction, command, decree, mandate, commission, errand, institute, sanction, ordonnance, charter, steering wheel, commandment, ordinance, handlebar, rescript

رل (اسم)
role, steering wheel

چرخ فرمان (اسم)
steering wheel

چرخ سکان (اسم)
steering wheel

فرمان اتومبیل (اسم)
steering wheel

تخصصی

[پلیمر] فرمان، غربالک فرمان

انگلیسی به انگلیسی

• automobile guidance system, device for guiding the car, navigating wheel
the steering wheel in a car or lorry is the wheel held by the driver when he or she is driving.

پیشنهاد کاربران

steering wheel ( n ) ( stɪrɪŋ wil ) =the wheel that the driver turns to control the direction that a vehicle goes in
steering wheel
قسمت های مختلف ماشین به انگلیسی:
hood ( American ) / bonnet ( British ) = کاپوت
headlight / headlamp ( British ) = چراغ جلو
taillight / rear light ( British ) = چراغ عقب
front bumper = سپر جلو
...
[مشاهده متن کامل]

rear bumper = سپر عقب
windscreen ( British ) / windshield ( American ) = شیشه جلو
rear window = شیشه عقب
side window = شیشه بغل
windscreen wiper ( British ) / windshield wiper ( American ) = برف پاک کن
roof = سقف
sunroof = پنجره سقفی
roofrack = باربند

trunk ( American ) / boot ( British ) = صندوق عقب
antenna ( American ) / aerial ( British ) = آنتن
tailpipe / exhaust / exhaust pipe = لوله اگزوز
wing ( British ) / fender ( American ) = گلگیر
tire ( American ) / tyre ( British ) = چرخ
hubcap / wheel cover / wheel trim = قالپاق
spare tire / spare tyre = لاستیک زاپاس
chassis = شاسی
number plate ( British ) / license plate ( American ) = پلاک
gas pedal ( American ) / accelerator ( British ) = پدال گاز
brake pedal = پدال ترمز
clutch = کلاچ
emergency brake ( American ) / handbrake ( British ) = ترمز دستی
brake pad = لنت ترمز
wing mirror ( British ) / side - view mirror ( American ) = آینه بغل
rear - view mirror = آینه وسط
steering wheel = فرمان
horn = بوق
ignition = استارت
gear lever ( British ) / gear stick ( British ) / gear shift ( American ) = دسته دنده
instrument panel = صفحه نشانگر آمپر ها
milometer ( British ) / mileometer ( British ) / odometer ( American ) / the clock ( informal ) = کیلومتر شمار
speedometer = سرعت سنج
fuel gauge = آمپر سوخت
tachometer / rev counter = تاکومتر، دور سنج موتور
satnav / sat nav ( satellite navigation ) = مسیریاب، مکان یاب
glove compartment / glove box = جعبه داشبورد
dashboard = داشبورد
seat belt = کمربند ایمنی
door handle = دستگیره در
cooler = کولر
heater = بخاری
air vent = دریچه کولر ( و بخاری )
headrest = پشت سری صندلی
visor = آفتاب گیر
driver's seat = صندلی راننده
passenger seat = صندلی شاگرد
stop light / brake light = چراغ ترمز
reversing light ( British ) / backup light ( American ) = چراغ دنده عقب
turn signal ( American ) / indicator ( British ) / blinker ( informal ) = راهنما
oil filter = فیلتر روغن
air filter = فیلتر هوا
radiator = رادیاتور
fuel tank = باک بنزین
gas cap / filler cap = درپوش باک بنزین
spark plug / sparking plug = شمع
fuel injection system = کاربُراتور
radiator hose = شلنگ رادیاتور
fan belt / serpentine belt / alternator belt = تسمه پروانه، تسمه دینام
timing belt = تسمه تایم
alternator = دینام
cylinder = سیلندر
piston = پیستون
gearbox = گیربکس
coolant = مایع خنک کننده
airbag = کیسه هوا
automatic transmission ( AT ) = دنده اتوماتیک
manual transmission ( MT ) = گیربکس دستی، دنده دستی

فرمان ماشین
فرمان

بپرس