steepen

/ˈstiːpən//ˈstiːpən/

معنی: سرازیر شدن، دم کردن، ترقی کردن، سراشیب کردن
معانی دیگر: شیب دارتر شدن یا کردن، سراشیب شدن یا کردن، خیساندن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: steepens, steepening, steepened
• : تعریف: to incline at a greater angle.

جمله های نمونه

1. The trail began to steepen near the top of the hill.
[ترجمه گوگل]مسیر در نزدیکی بالای تپه شروع به شیب دار شدن کرد
[ترجمه ترگمان]جاده از بالای تپه شروع به خزیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The road steepened and then levelled out suddenly.
[ترجمه گوگل]جاده شیب دار شد و بعد ناگهان صاف شد
[ترجمه ترگمان]جاده steepened و سپس ناگهان خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The path steepens as you climb the hillside.
[ترجمه گوگل]با بالا رفتن از دامنه تپه، مسیر شیب دار می شود
[ترجمه ترگمان]مسیری که از دامنه کوه بالا می رویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our costs have steepened since we began this project.
[ترجمه گوگل]از زمانی که این پروژه را شروع کردیم، هزینه های ما افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]هزینه های ما از زمانی آغاز شده است که ما این پروژه را آغاز کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The valley of the White Kielder Burn steepened again as I trudged north, its curves tightening.
[ترجمه گوگل]دره وایت کیلدر برن وقتی به سمت شمال رفتم دوباره شیبدار شد و انحناهایش سفت شد
[ترجمه ترگمان]وقتی به سمت شمال حرکت می کردم، دره the White دوباره به آتش کشیده شد و curves سفت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Killion steepened his dive and began picking his targets.
[ترجمه گوگل]کیلیون شیرجه خود را شیب داد و شروع به برداشتن اهداف خود کرد
[ترجمه ترگمان]سپس دوباره شیرجه زد و هدف خود را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As his dive steepened he felt the speed pick up again; there was still life in the controls, somewhere.
[ترجمه گوگل]با شیب شیرجه او احساس کرد که سرعت دوباره بالا می رود هنوز زندگی در کنترل ها وجود داشت، جایی
[ترجمه ترگمان]همان طور که به پایین شیرجه می رفت احساس می کرد که سرعت دوباره بلند می شود؛ هنوز زندگی در کنترل، جایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Eventually the rock steepens and turns blocky.
[ترجمه گوگل]در نهایت سنگ شیب دار می شود و تبدیل به بلوک می شود
[ترجمه ترگمان]بالاخره سنگ به زمین افتاد و به قالب یک مرد قالب تهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The glider should not be steepened up or levelled out immediately after leaving the ground.
[ترجمه گوگل]گلایدر را نباید بلافاصله پس از خروج از زمین شیب دار یا صاف کرد
[ترجمه ترگمان]گلایدر نباید بلافاصله پس از ترک زمین پرتاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The valley sides steepened into a fjord-like inlet.
[ترجمه گوگل]طرفین دره به ورودی آبدره مانندی منتهی می شد
[ترجمه ترگمان]دره ای این دره به ورودی fjord شبیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Addition of successively higher odd harmonics steepens the wings and reduces the amplitude of the fluctuations in between.
[ترجمه گوگل]افزودن هارمونیک‌های فرد متوالی بالاتر، بال‌ها را تندتر می‌کند و دامنه نوسانات بین آن‌ها را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]اضافه شدن harmonics عجیب و غریب به ترتیب wings بال را کاهش می دهد و دامنه نوسانات بین آن ها را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Widespread reactions of this sort could steepen its dive.
[ترجمه گوگل]واکنش های گسترده ای از این نوع می تواند شیرجه آن را تندتر کند
[ترجمه ترگمان]واکنش های گسترده از این نوع ممکن است باعث سقوط آن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We expect yield curves to steepen significantly over the medium term.
[ترجمه گوگل]ما انتظار داریم که منحنی های بازده در میان مدت به میزان قابل توجهی افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]ما انتظار داریم که منحنی های تسلیم به طور قابل توجهی در طول دوره متوسط به steepen برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then the effect is to steepen the flanks of the pulse spectrum.
[ترجمه گوگل]سپس اثر این است که طرفین طیف پالس را شیب دار کنیم
[ترجمه ترگمان]سپس تاثیر آن to کردن پهلوهای طیف پالس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After a few seconds the attitude should be allowed to steepen up gradually and smoothly until the full climbing angle is reached.
[ترجمه گوگل]پس از چند ثانیه باید اجازه داد که نگرش به تدریج و به آرامی شیب دار شود تا به زاویه کامل صعود برسد
[ترجمه ترگمان]پس از چند ثانیه نگرش باید به تدریج و به آرامی افزایش یابد تا زاویه صعود کامل حاصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرازیر شدن (فعل)
descend, be turned upside down, slant, slope, steepen

دم کردن (فعل)
infuse, brew, stew, steepen

ترقی کردن (فعل)
up, rise, grow, climb, steepen, remunerate

سراشیب کردن (فعل)
slope, steepen, scarp

انگلیسی به انگلیسی

• make steeper, cause to slope at a greater angle; become steeper, become sloped at a greater angle

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : steepen / steep
✅️ اسم ( noun ) : steepness
✅️ صفت ( adjective ) : steep
✅️ قید ( adverb ) : steeply
سربالایی رفتن، به سمت بالا شیب برداشتن

بپرس