steel oneself

پیشنهاد کاربران

to make ( oneself ) ready for something difficult or unpleasant; to fill ( oneself ) with determination and courage.
آماده شدن برای کاری سخت یا امری ناخوشایند؛با تمام اراده و شجاعت خود کاری را انجام دادن؛ کاملاً مصمم بودن؛ به جنگ کاری دشوار یا یک مصیبت رفتن
...
[مشاهده متن کامل]

Examples: 👇
He steeled himself for the interview.
To steel oneself against weakness .
I was steeling myself to call round when Simon arrived.
If you're at his and have to make the dreaded walk of shame home, steel yourself.
اگر در دسترسش هستی و نرسیدی لباسهای شب قبل خودت را عوض کنی و با همان لباسها سر کار حاضر شدی، خودت را برای یک مصیبت بزرگ آماده کن.

بپرس