stealing


معنی: سرقت، دزدی

جمله های نمونه

1. stealing candles from a shrine is a sacrilege
دزدیدن شمع از حرم،حرمت شکنی است.

2. picking and stealing
دستبرد و دزدی

3. he was caught stealing
در حین دزدی مچش باز شد.

4. the levy were stealing from the farmers
مشمولان از کشاورزان دزدی می کردند.

5. she was reduced to stealing
او مجبور به دزدی شد.

6. her descent to begging and stealing
تن در دادن او به گدایی و دزدی

7. he finally descended to begging and stealing
بالاخره کارش به گدایی و دزدی کشید.

8. he served a ten-year stretch for stealing
به خاطر دزدی ده سال در زندان بود.

9. he was caught in the act of stealing
در حین (عمل) دزدی دستگیر شد.

10. when hunger pinched him, he resorted to stealing
وقتی گرسنگی او را بی تاب کرد دست به دزدی زد.

11. unauthorized copying of audio tapes is a form of stealing
کپی کردن غیر مجاز نوار صوتی نوعی دزدی است.

12. a group of dishonorable men who did not turn away from stealing and killing
گروهی مردان بی آبرو که از دزدی و قتل روگردان نبودند

13. He exculpate himself from stealing the money.
[ترجمه گوگل]او خود را از سرقت پول معاف می کند
[ترجمه ترگمان]او خودش را از دزدی پول exculpate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As it was her first conviction for stealing, she was given a less severe sentence.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این اولین محکومیت او برای سرقت بود، او به مجازات کمتری محکوم شد
[ترجمه ترگمان]چون اولین محکومیت او برای دزدی بود، محکوم به محکومیت کم تر از آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The boy was cruelly flogged for stealing.
[ترجمه گوگل]پسر به جرم دزدی به طرز بی رحمانه ای شلاق خورد
[ترجمه ترگمان]پسر به طرز بی رحمانه ای برای دزدی شلاق می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The tramp was arraigned on a charge of stealing.
[ترجمه گوگل]ولگرد به اتهام دزدی محاکمه شد
[ترجمه ترگمان]مرد ولگرد به اتهام دزدی حاضر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His arrest for stealing brought shame on his family.
[ترجمه گوگل]دستگیری او به جرم دزدی باعث شرمساری خانواده اش شد
[ترجمه ترگمان]دستگیری او به خاطر دزدی موجب شرمساری خانواده اش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The theif was severely drubbed for stealing the car.
[ترجمه گوگل]این دزد به دلیل سرقت ماشین به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]The به شدت به خاطر دزدی اتومبیل drubbed شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرقت (اسم)
steal, abduction, theft, robbery, stealing, larceny, thievery, lift, heist, housebreaking

دزدی (اسم)
filch, abstraction, theft, robbery, stealing, larceny, embezzlement, peculation, burglary, thievery, lift, nip, spoliation

انگلیسی به انگلیسی

• robbery, theft, act of taking another's property without permission

پیشنهاد کاربران

قاپ زدن
دزدی. سرقت
مثال:
she was sacked for stealing
او را {به جرم} دزدی و سرقت کرده بودند توی گونی.
سرقت
stealing sleep
خواب دزدکی و یواشکی، دزدکی خوابیدن
دزدی . دزدیدن. مدیون شدن و. . . .
بستگی ب جمله داره

بپرس