steadily

/ˈsted.əl.i//ˈsted.əl.i/

بطور پیوسته ویک نواخت، باسعی وکوشش، بامداومت، از روی ثبات

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a regular, even, constant way.

- Those who lose weight slowly and steadily tend to keep the weight off longer than crash dieters.
[ترجمه Sheyii] ] آن هایی که به آرامی و به تدریج ولی پیوسته وزن خود را از دست می دهند و به طور پیوسته تلاش می کنند کاهش وزن خود را طولانی تر از افرادی که یکهو رژیم میگیرن و وزن کم میکنن نگه میدارن
|
[ترجمه گوگل] کسانی که به آرامی و به طور پیوسته وزن خود را کاهش می دهند، نسبت به افرادی که رژیم شدید دارند، وزن خود را برای مدت طولانی تری حفظ می کنند
[ترجمه ترگمان] آن هایی که به آرامی وزن خود را از دست می دهند و به طور پیوسته تلاش می کنند وزن خود را طولانی تر از سقوط هواپیما نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The path slopes steadily down to the creek.
[ترجمه گوگل] مسیر به طور پیوسته به سمت نهر پایین می رود
[ترجمه ترگمان] دامنه های جاده ای که به سمت نهر سرازیر می شد، به سمت نهر سرازیر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The rain has been falling steadily for two days.
[ترجمه Nahid] باران به مدت دوروز بدون وقفه بارید
|
[ترجمه گوگل] دو روز است که باران پیوسته در حال باریدن است
[ترجمه ترگمان] باران دو روز متوالی شروع به باریدن کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they are steadily increasing the usage of the country's highways
دارند مرتبا استفاده از جاده های کشور را بیشتر می کنند.

2. we forged steadily northward through the heavy snow
از میان برف سنگین مرتبا به سوی شمال جلو می رفتیم.

3. A full cup must be carried steadily.
[ترجمه محیا] فنجونی که پُره باید آهسته و آروم حمل بشه
|
[ترجمه گوگل]یک فنجان پر باید به طور پیوسته حمل شود
[ترجمه ترگمان]یک فنجان پر باید به طور یکنواخت اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The country has been steadily industrializing.
[ترجمه گوگل]این کشور به طور پیوسته در حال صنعتی شدن بوده است
[ترجمه ترگمان]کشور به طور یکنواخت ثابت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Prime Minister was steadily emboldened by the discovery that he faced no opposition.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر به طور پیوسته با این کشف که با مخالفت مواجه نشد، جرات می کرد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر به طور پیوسته با کشف اینکه او مخالف نیست، جسور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bus climbed steadily up the road.
[ترجمه گوگل]اتوبوس به طور پیوسته از جاده بالا رفت
[ترجمه ترگمان]اتوبوس به سرعت از جاده بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The administration has been steadily rowing back from its early opposition to his attendance in London.
[ترجمه گوگل]دولت به طور پیوسته از مخالفت اولیه خود با حضور او در لندن عقب نشینی کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت به طور پیوسته از مخالفت اولیه خود با حضور خود در لندن عقب نشینی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her health is getting steadily worse.
[ترجمه گوگل]سلامتی او به طور پیوسته بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]حالش دارد بدتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The party's share of the electorate has diminished steadily.
[ترجمه گوگل]سهم حزب از رای دهندگان به طور پیوسته کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]قسمت حزب of به طور یکنواخت تقلیل یافته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cliff face has been steadily eroded by the sea.
[ترجمه گوگل]صخره به طور پیوسته توسط دریا فرسایش یافته است
[ترجمه ترگمان]صخره به طور ثابت از دریا فرسوده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pursue your object, be it what it will, steadily and indefatigably.
[ترجمه گوگل]به طور پیوسته و خستگی ناپذیر هدف خود را دنبال کنید، هر چه می خواهد
[ترجمه ترگمان]هدف شما، آن است که پیوسته و خستگی ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The country has been steadily industrialising.
[ترجمه گوگل]این کشور به طور پیوسته در حال صنعتی شدن بوده است
[ترجمه ترگمان]کشور به طور یکنواخت ثابت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The road climbs steadily to an elevation of 1400 feet.
[ترجمه گوگل]جاده به طور پیوسته تا ارتفاع 1400 فوتی بالا می رود
[ترجمه ترگمان]این جاده به ارتفاع ۱۴۰۰ پا صعود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Violence between the two sides has been steadily escalating.
[ترجمه گوگل]خشونت بین دو طرف به طور پیوسته افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]خشونت بین دو طرف به طور مداوم در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Snow had been falling steadily for ten days.
[ترجمه گوگل]ده روز بود که برف پیوسته می بارید
[ترجمه ترگمان]برای ده روز برفی برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stably; persistently, diligently

پیشنهاد کاربران

In a slowly and controllable way
به آرامی و با دقت فراوان
رفته رفته
کم کم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : steady
✅️ اسم ( noun ) : steadiness / stead
✅️ صفت ( adjective ) : steady
✅️ قید ( adverb ) : steadily / steady
✅ صوت ( exclamation ) : steady
معانی دیگر >>>> مرتباً، همواره
examples :
1 - Prices have risen steadily over the last two decades.
طی دو دهه گذشته قیمت ها مرتباً ( به طور پیوسته ) افزایش یافته اند.
2 - the secretary has steadily earned respect for her work.
...
[مشاهده متن کامل]

منشی همواره بخاطر کارش مورد احترام قرار گرفته است.

steadily ( adv ) = gradually ( adv )
به معناهای: بتدریج، رفته رفته، کم کم، به طور پیوسته
continually
پیوسته
تدریجی
بطور مستمر، مدام، بطور پیوسته
به آرامی
مُدام
دائماً
بطور مداوم، پیوسته
نزولی
با خونسردی
به تدریج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس