staying power


معنی: قدرت، استحکام، طاقت، بنیه، نیروی پایداری
معانی دیگر: استقامت، پایداری، دوام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the ability to endure or last; endurance.
مشابه: stamina

جمله های نمونه

1. Someone who lacks staying power and persistence is unlikely to make a good researcher.
[ترجمه گوگل]کسی که فاقد قدرت ماندگاری و پشتکار است بعید است محقق خوبی شود
[ترجمه ترگمان]کسی که فاقد قدرت و استقامت بماند بعید به نظر می رسد که محقق خوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No one should doubt our staying power or determination in this mission.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نباید در قدرت ماندن یا عزم ما در این مأموریت شک کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نباید شک داشته باشه که قدرت و اراده ما در این ماموریت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For staying power nothing beats a bowl of porridge and, as a bonus, oats are great health value, too.
[ترجمه گوگل]برای حفظ قدرت، هیچ چیز بهتر از یک کاسه فرنی نیست و به عنوان یک مزیت، جو دوسر نیز ارزش زیادی برای سلامتی دارد
[ترجمه ترگمان]برای این که قدرت باقی بماند، هیچ چیز مثل یک کاسه فرنی و جو به اندازه یک جایزه هم ارزش ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As for the staying power of the romance novel in the 21st century, history may well be on its side.
[ترجمه گوگل]در مورد قدرت ماندگاری رمان عاشقانه در قرن بیست و یکم، تاریخ ممکن است طرفدار آن باشد
[ترجمه ترگمان]اما در مورد قدرت باقی ماندن رمان عاشقانه در قرن بیست و یکم، ممکن است تاریخ به خوبی در کنار آن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One of the criteria for inclusion is staying power.
[ترجمه گوگل]یکی از معیارهای شمول، قدرت ماندن است
[ترجمه ترگمان]یکی از معیارهای ورود، قدرت ماندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do you have the staying power to study alone at home?
[ترجمه گوگل]آیا قدرت ماندن برای مطالعه تنها در خانه را دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا این نیرو را داری که در خانه تنها تحصیل کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is hard not to admire Samaranch's staying power.
[ترجمه گوگل]تحسین نکردن قدرت ماندگار سامارانچ سخت است
[ترجمه ترگمان]سخت است که این قدرت را تحسین کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Choose matt lipsticks for staying power; apply with a brush, working colour from outer to inner lip.
[ترجمه گوگل]رژ لب های مات را برای حفظ قدرت انتخاب کنید با برس، رنگ کار از لب بیرونی به درونی بمالید
[ترجمه ترگمان]matt lipsticks را برای قدرت ماندن انتخاب کنید؛ از یک برس، رنگ کار از خارج تا لب خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Who you are is what has staying power.
[ترجمه گوگل]آنچه شما هستید همان چیزی است که قدرت ماندگاری دارد
[ترجمه ترگمان]که تو کی هستی قدرتی که باقی مونده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It also calls into question staying power of a recent stock market rally.
[ترجمه گوگل]همچنین قدرت ماندگاری افزایش اخیر بازار سهام را زیر سوال می برد
[ترجمه ترگمان]این کشور همچنین از قدرت ماندن در یک گردهمایی بازار سهام اخیر خبر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both turned into huge hits with staying power: in fiscal 2006 and 2007 combined, Disney made over $100m of operating profit from "High School Musical" and various spin-off products.
[ترجمه گوگل]هر دو با قدرت ماندگاری به موفقیت‌های بزرگ تبدیل شدند: در سال‌های مالی 2006 و 2007، دیزنی بیش از 100 میلیون دلار سود عملیاتی از «موزیکال دبیرستان» و محصولات مختلف فرعی کسب کرد
[ترجمه ترگمان]هر دو با قدرت ماندند: در سال مالی ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، دیزنی بیش از ۱۰۰ میلیون دلار سود عملیاتی از \"دبیرستان موزیکال\" و محصولات فرعی مختلف را ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Having served in four governments, he has the greatest staying power of any politician today.
[ترجمه گوگل]او که در چهار دولت خدمت کرده است، بزرگترین قدرت ماندگاری را در بین هر سیاستمدار امروزی دارد
[ترجمه ترگمان]او که در چهار دولت خدمت کرده است، امروز بزرگ ترین قدرت سیاسی هر سیاستمداری را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a creative and economic force in the international art scene, Cologne clearly has staying power.
[ترجمه گوگل]کلن به عنوان یک نیروی خلاق و اقتصادی در صحنه هنر بین المللی، آشکارا قدرت ماندگاری دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نیروی خلاق و اقتصادی در صحنه هنر بین المللی، کلون به وضوح قدرت خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This Laser team actually looks as if it has some staying power.
[ترجمه گوگل]این تیم لیزر در واقع به نظر می رسد که گویی قدرت ماندگاری دارد
[ترجمه ترگمان]این تیم لیزر در واقع به نظر می رسد که قدرت باقی ماندن را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قدرت (اسم)
might, potency, power, authority, rod, zing, vigor, sovereignty, nerve, posse, vim, godown, staying power, puissance, strong arm, vis

استحکام (اسم)
resistance, strength, substance, backbone, rigidity, stability, fortification, solidity, stableness, consistency, solidification, consistence, formidability, grit, granite, staying power

طاقت (اسم)
gut, forbearance, stamina, bearing, patience, last, sufferance, longanimity, gameness, staying power

بنیه (اسم)
gut, power, stamina, staying power

نیروی پایداری (اسم)
staying power

انگلیسی به انگلیسی

• if you have staying power, you have the strength and stamina to keep going until you reach the end of what you are doing.

پیشنهاد کاربران

قدرت بدنی
توان بدنی
استقامت
توان
Stamina
These people have tremendous stamina and
. staying power

بپرس