staunchness


وفاداری، ثبات، رسو، بی منفذی، کیپی، بی رخنه ای

جمله های نمونه

1. A female is a mixture of staunchness and limpness.
[ترجمه گوگل]ماده آمیزه ای از سرسختی و لنگی است
[ترجمه ترگمان]ماده ترکیبی از staunchness و limpness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We lack staunchness, pride and enthusiasm.
[ترجمه گوگل]ما فاقد استحکام، غرور و اشتیاق هستیم
[ترجمه ترگمان]ما فقدان، غرور و شور و شوق نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new construction should be characterized by staunchness of political conviction, eagerness of humanity concern and exemplification of moral behavior.
[ترجمه گوگل]ساختار جدید باید با استواری اعتقاد سیاسی، اشتیاق به نگرانی بشریت و نمونه رفتار اخلاقی مشخص شود
[ترجمه ترگمان]ساختار جدید باید با staunchness از محکومیت سیاسی، اشتیاق بشریت و exemplification رفتار اخلاقی مشخص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Austen Chamberlain, despite his limitations, was an ally of a staunchness rarely seen in politics.
[ترجمه گوگل]آستن چمبرلین، علیرغم محدودیت‌هایش، متحدی بود که به ندرت در سیاست دیده می‌شد
[ترجمه ترگمان]آستن با وجود محدودیت هایی که داشت، متحد of بود که به ندرت در سیاست دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She felt that if I were completely remiss in religious conformity it would cast doubt upon the staunchness of her faith.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که اگر من کاملاً از تطابق مذهبی غافل شوم، در استحکام ایمان او تردید ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که اگر من به طور کامل در این دوره مذهبی غفلت کرده باشم شک و تردید نسبت به staunchness ایمان او وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• loyalty, faithfulness; sturdiness, quality of being firmly constructed

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : staunchness
✅️ صفت ( adjective ) : staunch
✅️ قید ( adverb ) : staunchly

بپرس