stature


معنی: رفعت، قد، قامت، قدر و قیمت، ارتفاع طبیعی بدن حیوان
معانی دیگر: بالا، ارج، مقام، پایه، رتبه، شان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: height of a body in the upright position, esp. a human body.
مشابه: height

(2) تعریف: relative status as measured by skill or achievement; reputation.
مشابه: caliber, league

- The judge was a man of stature in the town and therefore had a reputation to protect.
[ترجمه گوگل] قاضی مردی با قد و قامت در شهر بود و به همین دلیل شهرت داشت که باید از آن محافظت کند
[ترجمه ترگمان] قاضی با قد بلندی در شهر بود و بنابراین شهرتی برای محافظت از خودش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in stature he was like a straight cedar
به بالا چو سروسهی بود او

2. rustam's gargantuan stature
قامت عظیم رستم

3. of a mean stature
دارای قد متوسط

4. a man of low stature
مردی کوتاه قد

5. a man of tall stature
مرد بالا بلند (قد بلند)

6. a poet of great stature
شاعری بسیار ارجمند

7. her honesty increased her political stature
صداقت او ارج سیاسی او را افزایش داد.

8. The statue shows King Richard in full stature beside his horse.
[ترجمه گوگل]مجسمه پادشاه ریچارد را با قد کامل در کنار اسبش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]مجسمه شاه ریچارد را در قد کامل کنار اسبش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was lampooned for his short stature and political views.
[ترجمه گوگل]او به دلیل قد کوتاه و دیدگاه های سیاسی اش مورد تحقیر قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر قد کوتاه و دیدگاه های سیاسی او مورد استهزا قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The orchestra has grown in stature.
[ترجمه گوگل]ارکستر رشد کرده است
[ترجمه ترگمان]ارکستر قد بلندی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dress models are tall of stature.
[ترجمه گوگل]مدل لباس ها قد بلندی دارند
[ترجمه ترگمان]مدل های لباس بلند قامت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Geomorphology has now achieved full stature as a branch of geology.
[ترجمه گوگل]ژئومورفولوژی اکنون به عنوان شاخه ای از زمین شناسی به جایگاه کاملی دست یافته است
[ترجمه ترگمان]Geomorphology در حال حاضر به اندازه یک شاخه از زمین شناسی به مقام کامل دست یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Despite his lack of stature, he became a successful footballer.
[ترجمه گوگل]او با وجود نداشتن قد و قامت، به یک فوتبالیست موفق تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او علی رغم فقدان قد خود، تبدیل به یک فوتبالیست موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's a team unrivalled in stature, expertise and credibility.
[ترجمه گوگل]این یک تیم بی رقیب در قد، تخصص و اعتبار است
[ترجمه ترگمان]این یک تیم بی نظیر در مقام، مهارت و اعتبار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As his political stature has shrunk, he has grown correspondingly more dependent on the army.
[ترجمه گوگل]با کاهش قد سیاسی او، به همان نسبت به ارتش وابسته تر شده است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که مقام سیاسی او کاهش یافته است، به شدت به ارتش وابسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رفعت (اسم)
superiority, height, sublimity, elation, stature, supereminence

قد (اسم)
length, size, stature

قامت (اسم)
stature

قدر و قیمت (اسم)
stature

ارتفاع طبیعی بدن حیوان (اسم)
stature

انگلیسی به انگلیسی

• height; status, level of development or achievement
someone's stature is their height and general size.
someone's stature is also their importance and reputation.

پیشنهاد کاربران

وجهه، آوازه، پرستیژ، حیثیت، آبرو یا اعتبار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : state / statement / station
✅️ اسم ( noun ) : state / stateliness / statement / station / statism / statist / statistics ( stats ) / statistician / stationariness / statue / stature / status / stater / stationery / stationarity / stationer / statistic
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : state / stateless / stately / static / stationary / statist / statistical ( statistic ) / stative / stated
✅️ قید ( adverb ) : statically / statistically / stationarily

1. قد و قامت
2. جایگاه و منزلت
1 - اعتبار 2 - منزلت3 - ارزش
اعتبار / شهرت / آوازه
an architect of international stature
معماری با شهرت جهانی
هیبت، هیمنه، شکوه
جایگاه، شان، منزلت
سطح
اقتدار

بپرس