statistical

/stəˈtɪstɪkl̩//stəˈtɪstɪkl̩/

معنی: اماری، احصایی
معانی دیگر: آماری، وابسته به آمار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: statistically (adv.)
• : تعریف: of, concerning, or using statistics or the types of mathematical analyses that provide numerical information of a type that allows testing of a hypothesis.

- The numerical mean, or average, is an important piece of statistical information.
[ترجمه گوگل] میانگین عددی یا میانگین، بخش مهمی از اطلاعات آماری است
[ترجمه ترگمان] میانگین عددی یا میانگین، یک بخش مهم از اطلاعات آماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Until the statistical analysis has been completed, we cannot know the results of our study.
[ترجمه گوگل] تا زمانی که تجزیه و تحلیل آماری کامل نشده است، نمی توانیم از نتایج مطالعه خود مطلع شویم
[ترجمه ترگمان] تا زمانی که تحلیل آماری کامل شود، نمی توانیم نتایج مطالعه خود را بدانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. statistical aberration
انحراف آماری

2. statistical method
روش آماری

3. a statistical study
بررسی آماری

4. to replicate a statistical experiment
تجربه ی آماری را پدیسار (یا تکرار) کردن

5. his article is full of statistical inaccuracies
مقاله ی او پر از اشتباهات آماری است.

6. The report contains a great deal of statistical information.
[ترجمه گوگل]این گزارش حاوی اطلاعات آماری زیادی است
[ترجمه ترگمان]این گزارش شامل مقدار زیادی از اطلاعات آماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Statistical anomalies can make it difficult to compare economic data from one year to the next.
[ترجمه گوگل]ناهنجاری های آماری می تواند مقایسه داده های اقتصادی را از یک سال به سال دیگر دشوار کند
[ترجمه ترگمان]بی قاعدگی های آماری می توانند داده های اقتصادی را از یک سال به بعدی مقایسه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Statistical graphs may be inaccurate and misleading.
[ترجمه گوگل]نمودارهای آماری ممکن است نادرست و گمراه کننده باشند
[ترجمه ترگمان]گراف های آماری ممکن است گمراه کننده و گمراه کننده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have eliminated all statistical tables, which are of interest only to the specialist.
[ترجمه گوگل]ما تمام جداول آماری را که فقط مورد توجه متخصصان است حذف کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما همه جداول آماری را حذف کرده ایم که تنها مورد توجه متخصص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sophisticated statistical analysis was employed to obtain these results.
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن این نتایج از تجزیه و تحلیل آماری پیچیده استفاده شد
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل آماری پیشرفته برای بدست آوردن این نتایج به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He showed the price fluctuations in a statistical table.
[ترجمه گوگل]وی نوسانات قیمت را در جدولی آماری نشان داد
[ترجمه ترگمان]او نوسانات قیمت را در یک جدول آماری نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The reliability of the statistical estimates can be measured.
[ترجمه گوگل]قابلیت اطمینان تخمین های آماری را می توان اندازه گیری کرد
[ترجمه ترگمان]قابلیت اطمینان برآورده ای آماری را می توان اندازه گیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were doing some type of statistical analysis .
[ترجمه گوگل]آنها در حال انجام نوعی تجزیه و تحلیل آماری بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها نوعی تحلیل آماری را انجام می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A mathematical theory of statistical predictors and how to assess their accuracy has been developed by the principal investigator and others.
[ترجمه گوگل]یک نظریه ریاضی از پیش بینی کننده های آماری و چگونگی ارزیابی دقت آنها توسط محقق اصلی و دیگران ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک نظریه ریاضی از پیش بینی های آماری و چگونگی ارزیابی دقت آن ها توسط محقق اصلی و دیگران توسعه داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اماری (صفت)
actuarial, statistical, statistic

احصایی (صفت)
statistical, statistic

تخصصی

[عمران و معماری] آماری
[برق و الکترونیک] آماری
[صنایع غذایی] آماری
[صنعت] آماری، وابسته به آمار
[ریاضیات] آماری

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to statistics; based on statistics
statistical means relating to the use of statistics.

پیشنهاد کاربران

بپرس