statistic

/stəˈtɪstɪk//stəˈtɪstɪk/

معنی: رقم، اماره، احصایی، اماری
معانی دیگر: شماره یا قلم آماری، آماره، آماری، وابسته به آمار (بیشتر می گویند: statistical)، سرشماری
statistic(al)
اماری، وابسته به احصائیه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a piece of numerical information.

- The almanac also gives weather statistics such as record high or record low temperatures.
[ترجمه گوگل] این سالنامه همچنین آمار آب و هوا مانند درجه حرارت بالا یا بی سابقه را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] \"تقویم نجومی\" همچنین آمار آب و هوایی نظیر رکورد بالای رکورد یا درجه حرارت پایین را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The census gathers statistics on the population such as the number of children per household.
[ترجمه گوگل] این سرشماری آماری از جمعیت مانند تعداد فرزندان در هر خانوار جمع آوری می کند
[ترجمه ترگمان] در سرشماری سال ۲۰۰۰، جمعیت این شهر gathers نفر اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The percentage of people who voted in the election is an interesting statistic.
[ترجمه گوگل] درصد افرادی که در انتخابات رای داده اند، آمار جالبی است
[ترجمه ترگمان] درصد افرادی که در انتخابات رای دادند آمار جالبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any measurable characteristic of a sample, such as a mean or standard deviation.

- The mean, or average, is an important statistic, but it only gives us one piece of information about a sample.
[ترجمه گوگل] میانگین، یا میانگین، یک آمار مهم است، اما فقط یک اطلاعات در مورد یک نمونه به ما می دهد
[ترجمه ترگمان] میانگین یا متوسط، یک آمار مهم است، اما تنها یک تکه از اطلاعات را در مورد یک نمونه به ما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to die in a car accident and become a statistic
در حادثه ی اتومبیل رانی مردن و به آمار تلفات پیوستن

2. An important statistic is that 94 per cent of crime relates to property.
[ترجمه گوگل]یک آمار مهم این است که 94 درصد جرایم مربوط به اموال است
[ترجمه ترگمان]یک آمار مهم این است که ۹۴ درصد از جرم مرتبط با مالکیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The statistic comes from a study recently conducted by the British government.
[ترجمه گوگل]این آمار برگرفته از مطالعه ای است که اخیرا توسط دولت بریتانیا انجام شده است
[ترجمه ترگمان]این آمار برگرفته از مطالعه ای است که اخیرا توسط دولت بریتانیا انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We can't let these boys become just another statistic.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم اجازه دهیم این پسرها فقط یک آمار دیگر شوند
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم اجازه بدیم این پسرها فقط یه آمار دیگه بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The city's most shocking statistic is its high infant mortality rate.
[ترجمه گوگل]تکان دهنده ترین آمار این شهر میزان بالای مرگ و میر نوزادان است
[ترجمه ترگمان]آمار تکان دهنده این شهر نرخ مرگ و میر نوزادان بالای آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In 198 the statistic for the Thames Valley was one in
[ترجمه گوگل]در سال 198، آمار دره تیمز یک در بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ آمار دره تیمز یکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But let us glory in a statistic for once.
[ترجمه گوگل]اما بیایید برای یک بار هم که شده در یک آمار افتخار کنیم
[ترجمه ترگمان]اما بگذارید برای اولین بار به یک آمار افتخار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, this statistic conceals that levels of nitrogen dioxide have changed little since 198
[ترجمه گوگل]با این حال، این آمار پنهان می کند که سطوح دی اکسید نیتروژن از سال 198 تغییر کمی داشته است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این آمار نشان می دهد که میزان کربن دی اکسید از ۱۹۸ تا کنون کمی تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yet such an esoteric statistic took second place to a tale of personal commitment and courage.
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین آمار باطنی در مقام دوم پس از داستان تعهد و شجاعت شخصی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین آمار محرمانه ای جایگاه دوم را برای یک داستان تعهد شخصی و شجاعت به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Without a name, he was just a statistic, a single digit in the vast lists of war.
[ترجمه گوگل]بدون نام، او فقط یک آمار بود، یک رقمی در لیست های گسترده جنگ
[ترجمه ترگمان]بدون نام، او فقط یک آمار بود، یک رقم در لیست گسترده جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He would have become just another abortion statistic, and speaks almost bitterly of having his' own downtrodden minority.
[ترجمه گوگل]او فقط یک آمار دیگر از سقط جنین بود و تقریباً به تلخی از داشتن اقلیت تحت ستم خود صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]او تنها یک آمار سقط جنین دیگر خواهد بود، و تقریبا به شدت از داشتن اقلیت downtrodden خود سخن می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A more revealing statistic is the percentage of women selected to fight council seats for Labour: 2
[ترجمه گوگل]یک آمار آشکارتر درصد زنانی است که برای مبارزه با کرسی های شورا برای حزب کارگر انتخاب شده اند: 2
[ترجمه ترگمان]آمار نشان دهنده درصد زنانی است که برای مبارزه با کرسی های شورای کار انتخاب شده اند: ۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The most interesting statistic is how many of their customers have switched from other providers.
[ترجمه گوگل]جالب ترین آمار این است که چه تعداد از مشتریان آنها از سایر ارائه دهندگان جابجا شده اند
[ترجمه ترگمان]جالب ترین آمار این است که چه تعداد از مشتریان آن ها از ارایه دهندگان دیگر تغییر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The statistic on obesity costing the country $ 100 billion a year is similarly suspect.
[ترجمه گوگل]آمار مربوط به چاقی که سالانه 100 میلیارد دلار برای کشور هزینه دارد نیز مشکوک است
[ترجمه ترگمان]آمار مربوط به چاقی بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار در سال به این کشور مظنون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But perhaps the most amazing statistic is Clinton's age.
[ترجمه گوگل]اما شاید شگفت انگیزترین آمار مربوط به سن کلینتون باشد
[ترجمه ترگمان]اما شاید بهترین آمار، سن کلینتون باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رقم (اسم)
character, sort, number, figure, statistic, type, brand, item, digit, numeral, symbol

اماره (اسم)
statistic, circumstantial evidence

احصایی (صفت)
statistical, statistic

اماری (صفت)
actuarial, statistical, statistic

تخصصی

[صنعت] آماری، آماره
[ریاضیات] سرشماری، آماره، آمار، شاخص آماری، رقم
[آمار] آماره
[آمار] آماره(ها)

انگلیسی به انگلیسی

• numerical fact
of or pertaining to statistics
statistics are facts obtained from analysing information that is expressed in numbers.
statistics is a branch of mathematics concerned with the study of information that is expressed in numbers.

پیشنهاد کاربران

در برخی متون باید آماره ترجمه شود. در این معنا به خصوصیتی اشاره دارد که از نمونه حاصل می شود. مثلا، میانگین قد افراد در یک کلاس درس، یک آماره است. در مقابل، واژه ی پارامتر قرار دارد که به خصوصیات یک جمعیت اشاره می کند. مثلا میانگین قد ایرانیان یک پارامتر است.
...
[مشاهده متن کامل]

We calculated a statistic and reported it to the authorities
ما آماره ای را محاسبه و به مقامات گزارش دادیم

❗️دوستان املای درست "آمار" واژه statistics هست.
statistic به آماره گفته میشه که در فاصله اطمینان و آزمون فرض آماری استفاده میشه و یه کلمه تخصصی هست.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : state / statement / station
✅️ اسم ( noun ) : state / stateliness / statement / station / statism / statist / statistics ( stats ) / statistician / stationariness / statue / stature / status / stater / stationery / stationarity / stationer / statistic
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : state / stateless / stately / static / stationary / statist / statistical ( statistic ) / stative / stated
✅️ قید ( adverb ) : statically / statistically / stationarily

statistic ( آمار )
واژه مصوب: آماره
تعریف: هر تابع از مشاهدات که فارغ از پارامتر مجهول باشد
آمار
# the official crime statistics
# according to official statistics
# Statistics show that women live longer than men
# The statistics show a clear link between social class and crime
سرشماری
آماره
امار

بپرس