statism

/ˈsteɪˌtɪzəm//ˈsteɪˌtɪzəm/

استان گرایی (تمرکز اختیارات و تصمیم گیری در دولت مرکزی هر ایالت)، تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: statist (adj.), statist (n.)
• : تعریف: the theory or practice of entrusting the control of economic policies, planning, and the like, to a centralized state government.

جمله های نمونه

1. The statism thought of peace, democracy and culture which they initiate has the reasonable valuable positive value, is the important resources in the Chinese modern nationalism thinking history.
[ترجمه گوگل]اندیشه دولت‌گرایی درباره صلح، دموکراسی و فرهنگی که آن‌ها به راه انداخته‌اند دارای ارزش مثبت و با ارزش معقولی است، منابع مهم در تاریخ تفکر ملی‌گرایی مدرن چینی است
[ترجمه ترگمان]اندیشه صلح، دموکراسی و فرهنگی که آن ها آغاز می کنند ارزش مثبت و معقولی دارد، منابع مهم موجود در تاریخ تفکر ناسیونالیسم امروزی چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Removing the influences about statism education outlook and establishing the legal statue of social right of education through constitution and law are expounded.
[ترجمه گوگل]حذف تأثیرات از دیدگاه آموزش دولت‌گرایی و ایجاد جایگاه حقوقی حق اجتماعی آموزش از طریق قانون اساسی و قانون تشریح می‌شود
[ترجمه ترگمان]حذف تاثیرات دیدگاه آموزشی statism و ایجاد مجسمه حقوقی حق اجتماعی تحصیل از طریق قانون اساسی و قانون ارائه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Neither welfarism nor statism can transform the lives of the poor, and neither, it seems, can neo-liberalism.
[ترجمه گوگل]نه رفاه گرایی و نه دولت گرایی نمی توانند زندگی فقرا را دگرگون کنند و به نظر می رسد نئولیبرالیسم نیز نمی تواند
[ترجمه ترگمان]نه welfarism و نه statism می توانند زندگی فقرا را دگرگون کنند و نه، به نظر می رسد که نه، می تواند neo باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One of the traditional methods of imposing statism or socialism on a people has been by way of medicine.
[ترجمه گوگل]یکی از روش‌های سنتی تحمیل دولت‌گرایی یا سوسیالیسم بر مردم، طبابت بوده است
[ترجمه ترگمان]یکی از روش های سنتی تحمیل statism یا سوسیالیسم بر روی مردم به روش پزشکی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is a political problem rooted in cultural factors summed up in the word "statism, " in contrast to American individualism, as designations of dominant political ideologies.
[ترجمه گوگل]این یک مشکل سیاسی است که ریشه در عوامل فرهنگی دارد که در کلمه "دولت گرایی" خلاصه می شود، برخلاف فردگرایی آمریکایی، به عنوان نامگذاری ایدئولوژی های سیاسی مسلط
[ترجمه ترگمان]این یک مشکل سیاسی است که ریشه در عوامل فرهنگی دارد که در کلمه \"statism\" در تضاد با فردگرایی آمریکایی و به عنوان نمادی از ایدئولوژی های سیاسی غالب بیان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The statism thought of peace, democracy and culture which they initiate has the reasonable valuable positive value, is the important resources in the Chinese modem nationalism thinking history.
[ترجمه گوگل]اندیشه دولت‌گرایی صلح، دموکراسی و فرهنگی که آنها آغاز کرده‌اند دارای ارزش مثبت معقول و ارزشمند است، منابع مهم در تاریخ تفکر ملی‌گرایی مدرن چینی است
[ترجمه ترگمان]تفکر statism در مورد صلح، دموکراسی و فرهنگی که آن ها آغاز می کنند دارای ارزش مثبت با ارزش مثبت است و منابع مهم موجود در سیستم تفکر ناسیونالیسم modem چین محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As much as Republicans may dislike hearing it, statism had effectively taken hold in Washington long before that.
[ترجمه گوگل]به همان اندازه که جمهوری خواهان ممکن است از شنیدن آن خوششان نیاید، دولت گرایی عملاً مدت ها قبل از آن در واشنگتن جا افتاده بود
[ترجمه ترگمان]همانطور که جمهوریخواهان ممکن است از شنیدن آن خوششان نیاید، statism مدت ها قبل از آن در واشنگتن نگهداشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Various forms of Marxist-inspired Statism are establishing themselves.
[ترجمه گوگل]اشکال مختلف استاتیسم الهام گرفته از مارکسیست در حال ایجاد خود هستند
[ترجمه ترگمان]شکل های گوناگونی از statism مارکسیستی - مارکسیستی، در حال تثبیت خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A new statism and new conservatism these two elementary theories begin, to promulgate the Japanese conservatism politics the theory foundation.
[ترجمه گوگل]یک دولت گرایی جدید و محافظه کاری جدید این دو نظریه ابتدایی آغاز می شود تا سیاست محافظه کاری ژاپنی را پایه و اساس نظریه را تبلیغ کند
[ترجمه ترگمان]A جدید و محافظه کاری جدید این دو نظریه ابتدایی شروع می شوند، که سیاست محافظه کاری ژاپن را بنیان تیوری قلمداد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As mentioned above, his statism was now advanced as a clear 'anti-thesis' to the divisiveness and ineffectiveness which characterized movement and party activities.
[ترجمه گوگل]همانطور که در بالا ذکر شد، دولت گرایی او اکنون به عنوان یک "ضد تز" آشکار در برابر تفرقه افکنی و ناکارآمدی که مشخصه جنبش و فعالیت های حزبی بود، مطرح شد
[ترجمه ترگمان]همانطور که در بالا ذکر شد، statism او در حال حاضر به عنوان یک ضد - روشن به the و ناکارآمدی فعالیت می کند که مشخصه جنبش و فعالیت های حزب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In 199 with the Gingrichian Republicans on the ascendancy, Clinton shifted from championing more statism to defending the status quo.
[ترجمه گوگل]در سال 199، در حالی که جمهوری خواهان گینگریچی در حال برتری بودند، کلینتون از حمایت بیشتر از دولت گرایی به دفاع از وضعیت موجود تغییر جهت داد
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۹ مورد از جمهوریخواهان Gingrichian در این سلطه، کلینتون از تلاش بیشتر برای دفاع از وضعیت موجود تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The arbiter model has been developed to analyse major institutional changes in post-war liberal democracies by Poulantzas' concept of authoritarian statism.
[ترجمه گوگل]مدل داوری برای تحلیل تغییرات نهادی عمده در دموکراسی‌های لیبرال پس از جنگ با مفهوم دولت‌گرایی استبدادی پولانزاس ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]مدل داور برای تجزیه و تحلیل تغییرات بنیادین نهادی در دموکراسی های لیبرال بعد از جنگ با مفهوم Poulantzas مستبد توسعه داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At present, what prevent law ethical education from deploying further are mistakes in thinking and understanding, environment of social "morals declines" and impact of law statism etc.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنچه مانع گسترش بیشتر آموزش اخلاقی حقوقی می شود، اشتباهات در تفکر و درک، محیط «انحطاط اخلاقی» اجتماعی و تأثیر دولت گرایی حقوقی و غیره است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، چیزی که از آموزش اصول اخلاقی جلوگیری می کند، اشتباه ات در تفکر و درک، محیط اجتماعی \"کاهش اخلاق اجتماعی\" و تاثیر قانون و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Procedural constitutional pattern conformity the beneficial ingredient of formalism constitutional pattern and welfare statism constitutional pattern, and therefore it has the theory superiority.
[ترجمه گوگل]الگوی قانون اساسی رویه‌ای، جزء سودمند الگوی قانون اساسی فرمالیسم و ​​الگوی قانون اساسی دولت‌گرایی رفاهی است و از این رو دارای برتری تئوری است
[ترجمه ترگمان]الگوی قانون اساسی آئین قانون اساسی است که جز تشکیل دهنده الگوی قانون اساسی است و بنابراین دارای برتری نظری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : state / statement / station
✅️ اسم ( noun ) : state / stateliness / statement / station / statism / statist / statistics ( stats ) / statistician / stationariness / statue / stature / status / stater / stationery / stationarity / stationer / statistic
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : state / stateless / stately / static / stationary / statist / statistical ( statistic ) / stative / stated
✅️ قید ( adverb ) : statically / statistically / stationarily

دولت گرایی
دولت سالاری
دولت محوری
statism ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: حکومت محوری
تعریف: باوری که براساس آن حکومت باید برنامه ریزی و تعیین خط مشی در زمینۀ اجتماعی و اقتصادی را در احاطه کامل خود داشته باشد
دولت گرایی

بپرس