🔸 معادل فارسی: 
رئیس ایستگاه اطلاعاتی / مسئول عملیات اطلاعاتی در کشور هدف
در زبان امنیتی یا دیپلماتیک:
رئیس دفتر اطلاعاتی، مسئول هماهنگی مأموران، فرمانده عملیات مخفی
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( امنیتی – اطلاعاتی ) :**
مقام ارشد سازمان اطلاعاتی ( مثل CIA یا MI6 ) که در یک کشور خارجی مستقر است و مسئول هدایت، هماهنگی، و نظارت بر عملیات اطلاعاتی در آن منطقه است
مثال: The CIA station chief in Berlin oversaw covert operations during the Cold War.
رئیس ایستگاه سیا در برلین عملیات مخفی دوران جنگ سرد را هدایت می کرد.
2. ** ( دیپلماتیک – پوششی ) :**
اغلب با عنوان دیپلمات یا وابسته ی سیاسی در سفارت معرفی می شود، ولی در واقع مسئول عملیات اطلاعاتی است
مثال: The station chief operated under diplomatic cover.
رئیس ایستگاه تحت پوشش دیپلماتیک فعالیت می کرد.
3. ** ( سازمانی – فرماندهی ) :**
در ساختار اطلاعاتی، *station chief* بالاترین مقام محلی است که به مرکز گزارش می دهد و مأموران محلی را مدیریت می کند
مثال: All field agents report to the station chief.
همه ی مأموران میدانی به رئیس ایستگاه گزارش می دن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
head of station – intelligence chief – field commander – senior intelligence officer – resident agent ( در برخی زمینه ها )
________________________________________
🔸 نکته ی امنیتی و فرهنگی:
این نقش معمولاً در سفارت ها یا دفاتر دیپلماتیک مستقر است و با پوشش رسمی فعالیت می کند.
در ادبیات جاسوسی، *station chief* نقشی کلیدی در طراحی و اجرای عملیات دارد و اغلب درگیر تصمیم گیری های حساس و محرمانه است.
رئیس ایستگاه اطلاعاتی / مسئول عملیات اطلاعاتی در کشور هدف
در زبان امنیتی یا دیپلماتیک:
رئیس دفتر اطلاعاتی، مسئول هماهنگی مأموران، فرمانده عملیات مخفی
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( امنیتی – اطلاعاتی ) :**
مقام ارشد سازمان اطلاعاتی ( مثل CIA یا MI6 ) که در یک کشور خارجی مستقر است و مسئول هدایت، هماهنگی، و نظارت بر عملیات اطلاعاتی در آن منطقه است
مثال: The CIA station chief in Berlin oversaw covert operations during the Cold War.
رئیس ایستگاه سیا در برلین عملیات مخفی دوران جنگ سرد را هدایت می کرد.
2. ** ( دیپلماتیک – پوششی ) :**
اغلب با عنوان دیپلمات یا وابسته ی سیاسی در سفارت معرفی می شود، ولی در واقع مسئول عملیات اطلاعاتی است
مثال: The station chief operated under diplomatic cover.
رئیس ایستگاه تحت پوشش دیپلماتیک فعالیت می کرد.
3. ** ( سازمانی – فرماندهی ) :**
در ساختار اطلاعاتی، *station chief* بالاترین مقام محلی است که به مرکز گزارش می دهد و مأموران محلی را مدیریت می کند
مثال: All field agents report to the station chief.
همه ی مأموران میدانی به رئیس ایستگاه گزارش می دن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
head of station – intelligence chief – field commander – senior intelligence officer – resident agent ( در برخی زمینه ها )
________________________________________
🔸 نکته ی امنیتی و فرهنگی:
این نقش معمولاً در سفارت ها یا دفاتر دیپلماتیک مستقر است و با پوشش رسمی فعالیت می کند.
در ادبیات جاسوسی، *station chief* نقشی کلیدی در طراحی و اجرای عملیات دارد و اغلب درگیر تصمیم گیری های حساس و محرمانه است.