statesmanship

/ˈsteɪtsmənˌʃɪp//ˈsteɪtsmənʃɪp/

معنی: سیاستمداری، زمامداری
معانی دیگر: دولتمردی، کشورداری

جمله های نمونه

1. He praised the two leaders warmly for their statesmanship.
[ترجمه گوگل]وی به گرمی از دو رهبر به دلیل سیاست مداری آنها قدردانی کرد
[ترجمه ترگمان]وی از این دو رهبر به گرمی به خاطر statesmanship تمجید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This was high statesmanship, since each planned to use a new mandate to enact politically courageous and unpopular things.
[ترجمه گوگل]این یک دولتمردی بالا بود، زیرا هر کدام قصد داشتند از دستور جدیدی برای اجرای چیزهای شجاعانه و غیرمحبوب سیاسی استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]این امر سیاستمداری عالی بود، زیرا هر یک از آن ها قصد داشت از یک دستور جدید برای اجرای امور سیاسی و مردمی منفور استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such an act of statesmanship appears the only way to avoid an outbreak of fighting between the two giants of the Commonwealth.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که چنین اقدامی از دولتمردی تنها راه جلوگیری از بروز جنگ بین دو غول کشورهای مشترک المنافع است
[ترجمه ترگمان]چنین عمل کشورداری تنها راه جلوگیری از بروز جنگ بین دو غول کشورهای مشترک المنافع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many felt that a grand gesture of statesmanship was required in relation to Northern Ireland.
[ترجمه گوگل]بسیاری احساس می کردند که در رابطه با ایرلند شمالی نیاز به یک ژست بزرگ دولتمردی است
[ترجمه ترگمان]بسیاری احساس می کردند که در رابطه با ایرلند شمالی یک حرکت بزرگ و بزرگ لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Will we display more of the statesmanship, selflessness, and disregard for monetary advantage associated with public service and professional responsibility?
[ترجمه گوگل]آیا دولتمردی، ایثار و بی توجهی به مزیت پولی مرتبط با خدمات عمومی و مسئولیت حرفه ای را بیشتر نشان خواهیم داد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما بیشتر the، از خود گذشتگی، و بی توجهی به منافع مالی مرتبط با خدمات عمومی و مسئولیت حرفه ای را به نمایش خواهیم گذاشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One might suppose that this statesmanship would have gained him international acclaim.
[ترجمه گوگل]شاید بتوان تصور کرد که این دولتمردی باعث شهرت بین المللی او شده است
[ترجمه ترگمان]یک نفر ممکن بود تصور کند که این کشورداری او را مورد تحسین و تحسین قرار خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now, a good deal of practical statesmanship has followed from these ideals and sentimentalities.
[ترجمه گوگل]اکنون، دولتمردی عملی خوبی از این آرمان ها و احساسات گرایی ناشی شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون، بسیاری از سیاست عملی از این ایده ها و sentimentalities پیروی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These virtues and act demonstrated his statesmanship.
[ترجمه گوگل]این فضائل و عمل او نشان از دولتمردی او داشت
[ترجمه ترگمان]این فضایل و اعمال، کشورداری او را به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was recognized that such statesmanship sprang out of weakness.
[ترجمه گوگل]مشخص شد که چنین دولتمردی از ضعف سرچشمه گرفته است
[ترجمه ترگمان]این طور تشخیص داده شد که این امور از ضعف و ناتوانی بیرون جست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Soviet cultivated the organization person in charge to statesmanship has revealed own viewpoint explicitly.
[ترجمه گوگل]شوروی که مسئول سازمان را به دولتمردی پرورش داد، دیدگاه خود را به صراحت آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]در دوران اتحاد جماهیر شوروی، فردی که مسئول کشورداری بود، دیدگاه خود را به صراحت آشکار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. War and statesmanship were not for him, but he knew how important those things were - at times.
[ترجمه گوگل]جنگ و دولت‌مردی برای او نبود، اما او می‌دانست که این چیزها چقدر مهم هستند - گاهی اوقات
[ترجمه ترگمان]جنگ و کشورداری برایش مهم نبود، اما می دانست که این مسائل تا چه حد مهم بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In statesmanship, get the formality rights ; never mind about the moralities.
[ترجمه گوگل]در دولتمردی، حقوق رسمی را دریافت کنید به اخلاقیات اهمیت نده
[ترجمه ترگمان]در کشورداری، حقوق رسمی را به دست بیاور؛ به اخلاقیات اهمیت نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In statesmanship, get the formality right ; never mind about the morality.
[ترجمه گوگل]در دولتمردی، تشریفات را درست انجام دهید اصلا به اخلاق اهمیت نده
[ترجمه ترگمان]در کشورداری، این کار را درست انجام بده؛ به اخلاقیات اهمیت نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The art of statesmanship de Gaulle reasoned, was to understand the trend of history.
[ترجمه گوگل]هنر دولتمردی که دوگل استدلال می کرد، درک روند تاریخ بود
[ترجمه ترگمان]هنر کشورداری، دو گل عقیده داشت، این بود که روند تاریخ را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It muddles facile loathing of a parody bureaucracy with the great issues of statesmanship.
[ترجمه گوگل]این انزجار آسان از یک بوروکراسی تقلید آمیز را با مسائل بزرگ دولتمردی درهم می‌ریزد
[ترجمه ترگمان]این امر ناشی از یک بروکراسی مضحک و مضحک با مسائل بزرگ کشورداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیاستمداری (اسم)
policy, diplomacy, statecraft, statesmanship

زمامداری (اسم)
statesmanship

انگلیسی به انگلیسی

• art of administering government affairs
statesmanship is the skill and activities of a statesman.

پیشنهاد کاربران

بپرس