stately

/ˈsteɪtli//ˈsteɪtli/

معنی: با وقار، مجلل، با شکوه
معانی دیگر: شکوهمند، پرشکوه، شاهانه، آهسته و موقر، باتانی، وقار آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: statelier, stateliest
(1) تعریف: grand or majestic.
مترادف: grand, majestic
مشابه: awesome, gallant, glorious, grandiose, imposing, impressive, lofty, lordly, magnificent, noble, palatial, regal, splendid, striking, sublime

- stately mansions
[ترجمه گوگل] عمارت های باشکوه
[ترجمه ترگمان] عمارات باشکوه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: dignified.
مترادف: dignified, distinguished
مشابه: ceremonious, elegant, elevated, formal, grand, grandiose, lordly, majestic, noble, pompous, proud, solemn, sublime, venerable

- The minuet was a a slow, stately court dance.
[ترجمه گوگل] مینوئت یک رقص آرام و باشکوه درباری بود
[ترجمه ترگمان] رقص minuet یک رقص عالی و با شکوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a stately bearing
[ترجمه گوگل] یک بلبرینگ باشکوه
[ترجمه ترگمان] رفتاری باشکوه و باشکوه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
مشتقات: stateliness (n.)
• : تعریف: in a grand or formal way.
مترادف: formally, grandly, majestically, regally

جمله های نمونه

1. a stately pace
گام های آهسته و پر وقار

2. a stately palace
یک کاخ مجلل

3. We watched the ship's stately progress out of the harbour.
[ترجمه گوگل]ما پیشرفت باشکوه کشتی را از بندر تماشا کردیم
[ترجمه ترگمان]ما پیشروی باشکوه کشتی را در کنار لنگرگاه تماشا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The stately swan glides gracefully on the pond.
[ترجمه گوگل]قو با شکوه به زیبایی روی برکه می لغزد
[ترجمه ترگمان]ان قو با شکوه سر می خورد و روی دریاچه حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The estate was fringed with stately elms.
[ترجمه گوگل]املاک با نارون های باشکوه پر شده بود
[ترجمه ترگمان]این ملک با درخت های نارون با شکوه حاشیه دوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The procession made its stately progress through the streets of the city.
[ترجمه گوگل]این موکب در خیابان‌های شهر پیشرفت بسیار خوبی داشت
[ترجمه ترگمان]این مراسم، پیشروی باشکوه خود را در خیابان های شهر انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He always walked with a stately bearing.
[ترجمه گوگل]او همیشه با یک یاتاقان باشکوه راه می رفت
[ترجمه ترگمان]همیشه با وقار خاصی راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The procession moved at a slow and stately speed.
[ترجمه گوگل]راهپیمایی با سرعتی آرام و باشکوه حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]موکب با سرعت آهسته و آرامی حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Instead of moving at his usual stately pace, he was almost running.
[ترجمه گوگل]به جای اینکه با سرعت معمولی خود حرکت کند، تقریباً در حال دویدن بود
[ترجمه ترگمان]به جای آن که با سرعت همیشگی خود حرکت کند تقریبا می دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Living in a stately home is an art, acquired by upbringing.
[ترجمه گوگل]زندگی در خانه ای باشکوه هنری است که با تربیت به دست می آید
[ترجمه ترگمان]زندگی در خانه ای باشکوه یک هنر است که با تربیت به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Seeing that stately building on a hill and knowing the respirator center was on the back with the water view heartened me.
[ترجمه گوگل]دیدن آن ساختمان باشکوه بر روی یک تپه و دانستن اینکه مرکز تنفسی در پشت آن با منظره آب قرار دارد، دلم را به وجد آورد
[ترجمه ترگمان]دیدن این ساختمان باشکوه بر روی یک تپه و دانستن مرکز ماسک اکسیژن در پشت با نمای آبی، مرا دلگرم ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These stately craft are an awe-inspiring sight, each carved from the bole of single great ironwood tree.
[ترجمه گوگل]این صنایع دستی باشکوه منظره‌ای الهام‌بخش است که هر کدام از شاخه‌های یک درخت بزرگ چوب آهن حک شده‌اند
[ترجمه ترگمان]این هنر باشکوه یک دید ابهت بخش است که هر یک از تنه یک درخت اهن عالی کنده کاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That afternoon we visited the stately Osborne House with its large statues and priceless antiques.
[ترجمه گوگل]بعدازظهر آن روز ما از خانه باشکوه آزبورن با مجسمه های بزرگ و عتیقه های گرانبها دیدن کردیم
[ترجمه ترگمان]آن روز بعد از ظهر به خانه stately Osborne با مجسمه های بزرگ و antiques عتیقه آن سفر کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The frontage was stately and symmetrical, promising similar qualities within.
[ترجمه گوگل]نمای جلویی باشکوه و متقارن بود و کیفیت های مشابهی را در داخل نوید می داد
[ترجمه ترگمان]نمای نمای با شکوه و متقارن بود و ویژگی های مشابهی در آن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با وقار (صفت)
adult, dignified, courtly, stately, ladylike, grand, superb, substantial

مجلل (صفت)
luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

با شکوه (صفت)
stately, rich, splendid, lush, superb, noble, imperial, majestic, deluxe, plush, glorious, topping, gala, splendorous

انگلیسی به انگلیسی

• grand, magnificent, dignified, imposing, majestic
stately things are impressive and dignified.

پیشنهاد کاربران

( درخت و غیره ) بلندبالا، بالابلند، ( طبع و غیره ) رفیع، منیع
impressive
magnificent
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : state / statement / station
✅️ اسم ( noun ) : state / stateliness / statement / station / statism / statist / statistics ( stats ) / statistician / stationariness / statue / stature / status / stater / stationery / stationarity / stationer / statistic
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : state / stateless / stately / static / stationary / statist / statistical ( statistic ) / stative / stated
✅️ قید ( adverb ) : statically / statistically / stationarily

مجلل
باشکوه
رفیع

بپرس