1. Rock'n'roll had entered a period of stasis.
[ترجمه گوگل]راک اند رول وارد دوره ای از سکون شده بود
[ترجمه ترگمان]راک n وارد یک دوره سکون شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She was bored - her life was in stasis.
[ترجمه گوگل]او بی حوصله بود - زندگی او در حالت سکون بود
[ترجمه ترگمان]اون خسته بود - جونش در حال سکون بود -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The result, in the developed world, was educational stasis.
[ترجمه گوگل]نتیجه، در جهان توسعه یافته، سکون آموزشی بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه، در جهان توسعهیافته، stasis آموزشی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This presumably reflects the fact that biliary stasis remains with a nidus of infection already present even after stones are removed.
[ترجمه گوگل]این احتمالاً نشاندهنده این واقعیت است که استاز صفراوی با یک نیدوس عفونت که از قبل وجود دارد، حتی پس از برداشتن سنگها باقی میماند
[ترجمه ترگمان]این احتمالا منعکس کننده این واقعیت است که ثابت ماندن biliary با یک سری عفونت در حال حاضر حتی بعد از حذف سنگ ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Busloads of Stasis were disgorged into the crowd.
[ترجمه گوگل]اتوبوس های استاسیس در میان جمعیت پراکنده شد
[ترجمه ترگمان]در میان جمعیت غش کرد و به میان جمعیت فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Portal hypertension with stasis and pooling of blood in the reticuloendothelial meshwork may interfere with this process.
[ترجمه گوگل]فشار خون پورتال همراه با استاز و تجمع خون در شبکه رتیکولواندوتلیال ممکن است در این فرآیند اختلال ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]فشار خون پورتال با stasis و تجمع خون در reticuloendothelial meshwork ممکن است با این فرآیند تداخل داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But there were present all the ingredients of stasis, civil strife.
[ترجمه گوگل]اما تمام عوامل رکود، درگیری های داخلی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اما در آنجا همه مواد اولیه of، کش مکش داخلی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Yet it is stasis, not change, that is the hallmark of evolution.
[ترجمه گوگل]با این حال، این سکون است، نه تغییر، که مشخصه تکامل است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این حالت پایدار است، نه تغییر، که نشانه تکامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Methods: The modeling of rats with blood stasis was made by subcutaneous injection of adrenaline and ice-stimulation to observe the hemorheology of rats in each group.
[ترجمه گوگل]روشها: مدلسازی موشهای مبتلا به استاز خون با تزریق زیر جلدی آدرنالین و تحریک یخ برای مشاهده همورهولوژی موشهای هر گروه انجام شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: مدل سازی موش با stasis خون با تزریق زیر جلدی از آدرنالین و تحریک به یخ برای مشاهده hemorheology موش در هر گروه انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Objective To study effect of diosgenin on stasis induced venous thrombosis and its mechanism.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه اثر دیوسژنین بر ترومبوز وریدی ناشی از استاز و مکانیسم آن است
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثر diosgenin بر روی thrombosis های وریدی و مکانیزم آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Eliminating phlegm and resolving stasis soup was more effective than routine treatment.
[ترجمه گوگل]از بین بردن بلغم و رفع سوپ استاز مؤثرتر از درمان معمول بود
[ترجمه ترگمان]از بین بردن خلط و حل کردن سوپ تخمیر، موثرتر از درمان معمولی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Methods: Theof blood stasis in brain vessels and insufficiency of blood supply of the VD rats.
[ترجمه گوگل]روش کار: استاز خون در عروق مغز و نارسایی خونرسانی موشهای صحرایی VD
[ترجمه ترگمان]روش های: theof خون در رگ های مغز و کمبود خون موش های VD
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Danlu Tong supervises the piece is one kind of treatment waist canales spinalis is narrow sickness (stasis anti-to supervise arteries) safely, the effective medicine.
[ترجمه گوگل]دانلو تانگ نظارت بر قطعه یک نوع درمان کمر کانال نخاعی است بیماری باریک (استاز ضد نظارت بر عروق) با خیال راحت، داروی موثر
[ترجمه ترگمان]Danlu تانگ، که بر این قطعه نظارت دارد، یک نوع بافت درمانی است که در آن بیماری narrow (stasis برای نظارت بر شریان ها)به سلامت، داروی موثر درمان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Therefore, the venous stasis may be a major factor of neurogenic intermittent claudication.
[ترجمه گوگل]بنابراین، استاز وریدی ممکن است عامل اصلی لنگش متناوب عصبی باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ایستایی وریدی می تواند عامل اصلی of متناوب متناوب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید