من گرسنه ام
محروم کردن خود از چیزی
گرسنه - قحطی زده
گرسنگی شدید
Extremely hungry
Starving to dead : گرسنگی در حد مردن
Starving to dead : گرسنگی در حد مردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : starve
✅️ اسم ( noun ) : starvation / starveling
✅️ صفت ( adjective ) : starved / starving / starveling
✅️ قید ( adverb ) : _
✅ فعل ( verb ) : starve
✅️ اسم ( noun ) : starvation / starveling
✅️ صفت ( adjective ) : starved / starving / starveling
✅️ قید ( adverb ) : _
از گرسنگی مردن
... [مشاهده متن کامل]
گرسنگی کشیدن
starˈvation
گرسنگی
غبطه
ضعف ( ازگرسنگی زیاد ) ، گرسنگی زیاد، قحطی، گرسنه
گرسنگی زیاد
من واقعا ضعف کردم.
این لغت بیشتر در محاوره به کار میره مثل وقتی تو خونه هستیم میگیم دیگه دارم از گشنگی میمیرم.
یک کالوکیشن ایلتسی هستش به معنای گرسنگی زیاد
ضعف زیاد حاصل از گرسنگی
ضعف کردن
به شدت گرسنه بودن
از گرسنگی مردن ( اصطلاح )
از گرسنگی مردن ( اصطلاح )
گرسنگی، ضعف
جمله ی نمونه:
I am very starving
سینونیم:
Hungry
جمله ی نمونه:
سینونیم:
سوء تغذیه
بسیار گرسنه
قعطی یا همان کمبود غذا
دارم از گرسنگی میمیرم ( کنایه از گرسنگی شدید )
گرسنگی زیاد
I'm starving 💭💭
دارم از گرسنگی می میرم
دارم از گرسنگی می میرم
ضعف کردن ، گرسنه بودن
گرسنه خیلی گرسنه
ضعف زدن
یک ضرب مثل :روده بزرگه داره روده کوچکه رو میخوره
ضعف زدن
یک ضرب مثل :روده بزرگه داره روده کوچکه رو میخوره
خیلی گرسنه
گرسنگی . Hungry
ضعف کردن از گرسنگی
گرسنگی ناشی از غذا نخوردن یا گرسنگی ناشی از دیر رسیدن به غذا
حد و درجه زیادی از گرسنگی
بسیار گرسنه
بسیار گرسنه
فرط گرسنگی ، روده ی بزرگ داره روده ی کوچک را می خوره
گرسنگی خیلی زیاد
مردن از گرسنگی
Starvingهم معنی hungryبه معنی گرسنه بودن زیاد
گرسنگی ، ضعف
رنج بردن از گرسنگی شدید و گاهی حتی تا حد مرگ پیش رفتن
ضعف زیاد حاصل از گرسنگی - از گرسنگی مردن
گرسنه ( صفت )
ضعف زدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)