Starting pistol /ˈstɑːtɪŋ pɪstl/ ( n ) – meaning:
a pistol used to give the signal for the start of a race
تپانچه ای که برای شلیک شروع مسابقه یا بازی استفاده می شود.
Example 1 👇
A student firing a starting pistol dashed towards the Prince at an open - air event in Sydney.
... [مشاهده متن کامل]
دانش آموزی که در حال شلیک با تپانچه ی شروع مسابقه در یک رویداد روباز در سیدنی بود، به سمت شاهزاده دوید.
Example 2 👇
He returned some hours later with a gun, which turned out to be a starting pistol.
او چند ساعت بعد با یک اسلحه برگشت که معلوم شد تپانچه ی مخصوص شروع بازی ( مسابقه ) بوده است.
Example 3 👇
BOB ( stands, takes out a gun ) : It’s people like you who’ve oppressed gay people for centuries. ( Shoots her several times. )
CHARLOTTE ( startled; then ) : Good for you! Bravo! I like that. You’re expressing your feelings; people have got to express their feelings. Am I bleeding? I can’t find any blood.
BOB: It’s a starting pistol. I bought it a couple of days ago, to threaten Bruce with
* Beyond Therapy - a play by Christopher Durang
باب ( می ایستد، اسلحه ای بیرون می آورد ) : افرادی مثل تو هستند که قرن هاست به همجنس گرایان ظلم کرده اند. ( چندین بار به او شلیک می کند. )
شارلوت ( با وحشت؛ سپس ) : آفرین! آفرین! خوشم آمد. داری احساساتت را ابراز می کنی؛ مردم باید احساساتشان را ابراز کنند. آیا من خونریزی ندارم؟ هیچ خونی پیدا نمی کنم.
باب: این یک تپانچه ی شروع مسابقه است. من آن را چند روز پیش خریدم تا بروس را با آن تهدید کنم.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #فراتر از درمان، # اثر کریستوفر دورانگ
تپانچه ای که برای شلیک شروع مسابقه یا بازی استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
دانش آموزی که در حال شلیک با تپانچه ی شروع مسابقه در یک رویداد روباز در سیدنی بود، به سمت شاهزاده دوید.
او چند ساعت بعد با یک اسلحه برگشت که معلوم شد تپانچه ی مخصوص شروع بازی ( مسابقه ) بوده است.
باب ( می ایستد، اسلحه ای بیرون می آورد ) : افرادی مثل تو هستند که قرن هاست به همجنس گرایان ظلم کرده اند. ( چندین بار به او شلیک می کند. )
شارلوت ( با وحشت؛ سپس ) : آفرین! آفرین! خوشم آمد. داری احساساتت را ابراز می کنی؛ مردم باید احساساتشان را ابراز کنند. آیا من خونریزی ندارم؟ هیچ خونی پیدا نمی کنم.
باب: این یک تپانچه ی شروع مسابقه است. من آن را چند روز پیش خریدم تا بروس را با آن تهدید کنم.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #فراتر از درمان، # اثر کریستوفر دورانگ
