started

جمله های نمونه

1. he started at a walk but soon broke into a run
در آغاز راه می رفت ولی به زودی شروع کرد به دویدن.

2. he started speaking with his accustomed smile
با لبخند همیشگی خود شروع به صحبت کرد.

3. he started to fish around for a match
او شروع کرد به جستجو برای کبریت.

4. he started to work again
دوباره به کار پرداخت.

5. i started this book five years ago
این کتاب را پنج سال پیش آغاز کردم.

6. iraj started the car and maneuvered out of the parking lot
ایرج اتومبیل را روشن کرد و با مهارت از پارکینگ خارج شد.

7. it started to snow
بارش برف آغاز شد.

8. naheed started a chary descent of the stairs
ناهید با احتیاط از پله ها شروع به فرود آمدن کرد.

9. she started at the sound of gunfire
از (شنیدن) صدای تیریکه خورد.

10. she started her habitual crying
او گریه ی خود را برحسب عادت سرداد.

11. she started plunking the (strings on the) guitar
شروع کرد به گیتار زدن.

12. she started work with renewed enthusiasm
با اشتیاق مجدد شروع به کار کرد.

13. they started the business on a shoestring
آنها کاسبی را با سرمایه ی کمی آغاز کردند.

14. they started to count the ballots
آنها شروع به شمارش آرا کردند.

15. we started a fire with slivers of wood
با تراشه های چوب آتش روشن کردیم.

16. get started
آغاز کردن،شروع کردن

17. he suddenly started from his seat
ناگهان از جا پرید.

18. her story started me crying
داستان او مرا به گریه انداخت.

19. his engine started with a whish
موتور با صدای غژ غژ به کار افتاد.

20. my ears started singing
گوش هایم شروع کردند به سوت کشیدن.

21. my heart started to thud and my mouth became dry
قلبم به تاپ تاپ افتاد و دهانم خشک شد.

22. she has started taking private students
او شروع کرده است به گرفتن شاگردان خصوصی.

23. suddenly blood started flowing out of the wound
ناگهان از زخم خون راه افتاد.

24. suddenly he started laughing
ناگهان شروع کرد به خنده.

25. suddenly he started singing
ناگهان شروع کرد به آواز خواندن.

26. suddenly they started popping at us
ناگهان به ما تیراندازی کردند.

27. the book started me thinking
کتاب مرا به فکر انداخت.

28. the computer started beeping
صدای بیب بیب از کامپیوتر بلند شد.

29. the dogs started questing
سگ ها شروع کردند به جستجوی شکار.

30. the engine started with a kick
موتور با تکان (یا جنبش) روشن شد.

31. the host started yawning, so that was our cue to leave
صاحب خانه شروع کرد به دهان دره کردن و ما فهمیدیم که هنگام رفتن است.

32. the kebab started sizzling
کباب شروع کرد به جز و وزکردن.

33. the milk started boiling and spilling over
شیر شروع کرد به جوشیدن و سر رفتن.

34. the movie started with the image of a deserted town
فیلم سینمایی با تصویری از یک شهر مترو که آغاز شد.

35. the police started a probe into the secret bank accounts of the terrorists
پلیس بررسی حساب های بانکی محرمانه ی تروریست ها را آغاز کرد.

36. the room started spinning around her
اتاق شروع کرد به چرخیدن به دور او.

37. the runners started when the gun went off
تا تپانچه در رفت دوندگان شروع کردند (به دویدن).

38. the students started pelting stones
دانشجویان شروع کردند به سنگ اندازی.

39. the train started with a jerk
قطار با تکان شدیدی به حرکت در آمد.

40. their argument started to hot up
بحث آنها داشت داغ می شد.

41. once aboard, they started walking on the ship's deck
پس از سوار شدن،شروع به راه رفتن روی عرشه ی کشتی کردند.

42. the armenian diaspora started a few centuries ago
پراکندگی ارمنی ها از چند قرن پیش آغاز شد.

43. the baby has started to crawl
کودک شروع به سینه خیز رفتن کرده است.

44. the church bell started clanging
ناقوس کلیسا شروع کرد به دنگ دنگ کردن.

45. the compass needle started wiggling
سوزن قطب نما شروع کرد به تکان خوردن.

46. the missile batteries started firing
گروه موشک ها شروع به آتش کرد.

47. the soldiers' drill started at five a. m.
مشق سربازان ساعت پنج بامداد آغاز می شد.

48. the twentieth century started in 1900
قرن بیستم از سال 1900 آغاز شد.

49. when the trumpets started braying, the battle began
شیپورها که شروع به نفیر زدن کردند،نبرد آغاز شد.

50. a time when people started to protest
زمانی که مردم شروع به اعتراض کردند

51. he leaped up and started protesting
او از جا پرید و شروع کرد به اعتراض کردن.

52. her disillusionment with communism started during her trip to cuba
سرخوردگی او نسبت به کمونیسیم طی سفرش به کوبا آغاز شد.

53. my acquaintance with him started two months ago
آشنایی من با او از دو ماه پیش شروع شد.

54. my familiarity with morteza started forty years ago
دوستی من با مرتضی چهل سال پیش شروع شد.

55. the factory's new machinery started working
ماشین آلات جدید کارخانه به کار افتاد.

56. the hectic activities which started two hours before the president's arrival
فعالیت پرجوش و خروشی که از دو ساعت پیش از آمدن رئیس جمهور آغاز شد

57. the milk boiled and started to overflow
شیر جوشید و شروع کرد به سر رفتن.

58. after a while, the milk started turning
پس از مدتی شیر شروع به ترشیدگی کرد.

59. my career as a teacher started forty years ago
کار من به عنوان معلم چهل سال پیش آغاز شد.

60. suddenly he went berserk and started throwing stones
ناگهان به سرش زد و شروع به سنگ پرانی کرد.

61. the presidential race has just started
مبارزه ی انتخاباتی برای ریاست جمهوری تازه شروع شده است.

62. we stayed outdoors until it started to rain
در خارج از ساختمان ماندیم تا باران شروع به باریدن کرد.

63. worried about another earthquake, people started stocking up on food and water
مردم چون نگران یک زلزله ی دیگر بودند شروع کردند به اندوختن خوراک و آب.

64. a week before the exam, he started cramming
یک هفته به امتحان مانده گذاشت پشت درس.

65. he charged his gun again and started shooting
دوباره تفنگ خود را پر کرد و شروع کرد به تیراندازی.

66. he closed his private practice and started working for a clinic
او مطب خصوصی خود را بست و در درمانگاهی مشغول به کار شد.

67. he was so frightened that he started stammering
آنقدر ترسید که به تته پته افتاد.

68. it was in london that he started his long association with communists
در لندن بود که همبستگی دراز مدت خود با کمونیست ها را آغاز کرد.

69. pari cleaned the glasses until they started to shine
پری شیشه ها را آنقدر پاک کرد که برق می زدند.

70. we were approaching nassrabad when it started to rain
داشتیم به نصرآباد نزدیک می شدیم که باران گرفت.

پیشنهاد کاربران

یکه خوردن
راه اندازی کردن
شروع کردن
آغاز کردن
شروع کردن
Past of START
I started my 4st Semester 2 days ago
I'm going to be started Spanish after Korean
اغاز کردن
شروع کردن
اغاز کردن
شروع فعالیت

بپرس