start off on the wrong foot

پیشنهاد کاربران

اشتباه اول از . . . بود
اول . . . اشتباه کرد
ا ول تقصیر. . . . بود
At first he wasn't friendly, maybe I got off on the wrong foot. He thought I wasn't pulling my weight. When in fact I was just too shy to say anything.
...
[مشاهده متن کامل]

در ابتدا او خودمانی نبود. شاید هم اول تقصیر من بود. او فکر میکرد من به سهم خودم از کارها را انجام نمی دهم. وقتیکه در حقیقت من آنقدر خجالتی بودم که هیچ چیز نمی گفتم ( کارهایی که اجام داده بودم را توضیح نمی دادم )

idiom :
get off on the wrong foot
بد شروع کردن ( یک کار، یک رابطه و . . . . . به دلیل انجام کارهای اشتباهی که باعث ناراحتی طرف مقابل می شود. )
به عنوان مثال :
Don't let a relationship start off on the wrong foot - be who you are from the start
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/start-get-off-on-the-wrong-right-foot• https://www.lexico.com/definition/get_off_on_the_wrong_foot• https://www.merriam-webster.com/dictionary/start_off_on_the_wrong_foot
to start a relationship or activity badly
شروع خوبی نداشتن/ به طرز خوبی رابطه رو پیش نبردن
مثال:
I know we started off on the wrong foot but we can be friends.

بپرس