اشتباه اول از . . . بود
اول . . . اشتباه کرد
ا ول تقصیر. . . . بود
At first he wasn't friendly, maybe I got off on the wrong foot. He thought I wasn't pulling my weight. When in fact I was just too shy to say anything.
... [مشاهده متن کامل]
در ابتدا او خودمانی نبود. شاید هم اول تقصیر من بود. او فکر میکرد من به سهم خودم از کارها را انجام نمی دهم. وقتیکه در حقیقت من آنقدر خجالتی بودم که هیچ چیز نمی گفتم ( کارهایی که اجام داده بودم را توضیح نمی دادم )
اول . . . اشتباه کرد
ا ول تقصیر. . . . بود
... [مشاهده متن کامل]
در ابتدا او خودمانی نبود. شاید هم اول تقصیر من بود. او فکر میکرد من به سهم خودم از کارها را انجام نمی دهم. وقتیکه در حقیقت من آنقدر خجالتی بودم که هیچ چیز نمی گفتم ( کارهایی که اجام داده بودم را توضیح نمی دادم )
بد شروع کردن ( یک کار، یک رابطه و . . . . . به دلیل انجام کارهای اشتباهی که باعث ناراحتی طرف مقابل می شود. )
به عنوان مثال :
شروع خوبی نداشتن/ به طرز خوبی رابطه رو پیش نبردن
مثال: