starkly

جمله های نمونه

1. We are starkly aware of the risks.
[ترجمه گوگل]ما کاملاً از خطرات آگاه هستیم
[ترجمه ترگمان]ما کاملا از خطرات آگاه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The black rocks stood out starkly against the sky.
[ترجمه ابراهیمی] صخره های سیاه به وضوح در برابر آسمان خودنمایی می کردند
|
[ترجمه گوگل]صخره های سیاه به وضوح در برابر آسمان خودنمایی می کردند
[ترجمه ترگمان]صخره های سیاه در برابر آسمان بر روی زمین افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her later sensual works contrast starkly with the harsh earlier paintings.
[ترجمه گوگل]آثار حسی بعدی او به شدت با نقاشی های خشن قبلی تضاد دارد
[ترجمه ترگمان]آثار جنسی بعدی او کاملا با تابلوهای نقاشی شده قبلی تفاوت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lighthouse stood out starkly against the dark sky.
[ترجمه گوگل]فانوس دریایی به شدت در برابر آسمان تاریک خودنمایی می کرد
[ترجمه ترگمان]فانوس دریایی در برابر آسمان تاریک روی زمین ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This statement contrasts starkly with his previous statements.
[ترجمه گوگل]این اظهارات با اظهارات قبلی او کاملاً در تضاد است
[ترجمه ترگمان]این بیانیه با اظهارات قبلی اش تناقض دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These theories contrast starkly with the reality of everyday life.
[ترجمه گوگل]این نظریه ها به شدت با واقعیت زندگی روزمره تضاد دارند
[ترجمه ترگمان]این نظریه ها کاملا با واقعیت زندگی روزمره همخوانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The outlook now is starkly different.
[ترجمه گوگل]اکنون چشم انداز کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]چشم انداز اکنون کاملا متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The threat contrasted starkly with his administration's previous muted criticism.
[ترجمه گوگل]این تهدید به شدت با انتقادهای خاموش قبلی دولت وی در تضاد بود
[ترجمه ترگمان]این تهدید با انتقاد ملایم قبلی دولت در تضاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The point is a starkly simple one.
[ترجمه گوگل]نکته کاملاً ساده است
[ترجمه ترگمان]این نکته بسیار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The place is small, starkly lit and devoid of decorative embellishments.
[ترجمه گوگل]این مکان کوچک، نور شدید و بدون تزئینات تزئینی است
[ترجمه ترگمان]این مکان کوچک، کاملا روشن و عاری از تزیینات تزیینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Since then, we have become starkly aware of fundamentalism in: all the great religions of the world.
[ترجمه گوگل]از آن زمان، ما کاملاً از بنیادگرایی در: همه ادیان بزرگ جهان آگاه شده ایم
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، ما کاملا از بنیادگرایی در جهان آگاه می شویم: همه ادیان بزرگ جهان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now I saw starkly, for the first time, the villainy and the sheer horror of Frankenstein's researches.
[ترجمه گوگل]اکنون من برای اولین بار به شدت شرارت و وحشت محض تحقیقات فرانکنشتاین را دیدم
[ترجمه ترگمان]اکنون برای اولین بار، برای اولین بار، آثار شرارت و ترس از تحقیقات فرانکشتاین را دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The two spoke in starkly dramatic terms, escalating the cultural war between them to new and uncomfortably personal heights.
[ترجمه گوگل]این دو با عباراتی کاملاً دراماتیک صحبت کردند و جنگ فرهنگی بین آنها را به ارتفاعات شخصی جدید و ناراحت کننده رساندند
[ترجمه ترگمان]این دو با عبارات کاملا جدی صحبت کردند و جنگ فرهنگی بین آن ها را به بلندی های جدید و ناراحت کننده افزایش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Black-and-white photos of slums were starkly juxtaposed with colour images of children taking part in the Shell Olympics and musical events.
[ترجمه گوگل]عکس‌های سیاه و سفید از محله‌های فقیر نشین به وضوح با تصاویر رنگی کودکانی که در المپیک شل و رویدادهای موسیقی شرکت می‌کردند، کنار هم قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]عکس های سیاه و سفید محلات فقیر با تصاویری از کودکان در المپیک شل و رویداده ای موسیقی همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a stark manner; bluntly; severely

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : starkness
✅️ صفت ( adjective ) : stark / starkers
✅️ قید ( adverb ) : starkly / stark
به شدت
شدیدا، کاملا، آشکارا، مطلقا
تماما
کاملا

بپرس