زل زدن به ساعت ( به معنای واقعی ) - عبارت فعلی
He was just staring at the clock waiting for his shift to end
بی صبرانه منتظر گذشت زمان بودن؛ لحظه شماری کردن ( به خصوص برای پایان کاری یا رسیدن زمانی ) - عبارت فعلی / اصطلاح
... [مشاهده متن کامل]
The students were staring at the clock eager for the bell to ring
از شدت بی حوصلگی یا کسالت به ساعت نگاه کردن - عبارت فعلی / اصطلاح
During the boring meeting everyone seemed to be staring at the clock
زمان را پاییدن؛ منتظر وقت بودن - عبارت فعلی / اصطلاح
Instead of working he spent the afternoon staring at the clock
بی صبرانه منتظر گذشت زمان بودن؛ لحظه شماری کردن ( به خصوص برای پایان کاری یا رسیدن زمانی ) - عبارت فعلی / اصطلاح
... [مشاهده متن کامل]
از شدت بی حوصلگی یا کسالت به ساعت نگاه کردن - عبارت فعلی / اصطلاح
زمان را پاییدن؛ منتظر وقت بودن - عبارت فعلی / اصطلاح