گاهی اوقات معنی دست و پنجه نرم کردن با چیزی یا کسی را می دهد. مثل: 10minutes ago, I was staring death in . the death
اتفاق افتادن چیزی خیلی ممکن به نظر می رسد
مواجه شدن با موقعیت یا مسئله ای به صورت مستقیم
ارتباط چشمی با کسی برقرار کردن به صورت مستقیمو پیوسته
مواجه شدن با موقعیت یا مسئله ای به صورت مستقیم
ارتباط چشمی با کسی برقرار کردن به صورت مستقیمو پیوسته