stare

/ˈster//steə/

معنی: خیره شدن، خیره نگاه کردن، سیخ ایستادن، رک نگاه کردن
معانی دیگر: (از روی شگفتی یاخشم یا کنجکاوی و غیره)خیره نگاه کردن، زل زدن، چشم دوختن، چشم زهره رفتن، زل زل نگاه کردن، چشمگیر بودن، نمایان بودن، به چشم خوردن، (بازل زدن) به حالت ویژه ای در آوردن، چشم دوزی، نگاه خیره، (به ویژه مو) سیخ شدن، شق ایستادن، از روی تعجب ویا ترس نگاه کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: stares, staring, stared
• : تعریف: to look at in a fixed and intense way, usu. with one's eyes open wide.
مشابه: gape, gawk, gaze, glare, glower, goggle, look, ogle, peer, regard, rubberneck, watch

- She stared at him in amazement.
[ترجمه گوگل] با تعجب به او خیره شد
[ترجمه ترگمان] با حیرت به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: stare down, stare one in the face
• : تعریف: to gaze at intently.
مشابه: eye, eyeball, look, ogle, scrutinize, watch

- He stared me up and down.
[ترجمه Zcr] او به سر تا پای من خیره شد
|
[ترجمه گوگل] بالا و پایین به من خیره شد
[ترجمه ترگمان] او به من خیره شد و پایین را نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an intense, fixed look or gaze.
مشابه: gaze

جمله های نمونه

1. stare down
متقابلا به کسی خیره شدن و او را از رو بردن

2. stare someone in the face
1- به صورت کسی خیره شدن،به کسی براق شدن 2- روبرو شدن با،مواجه شدن،رودررو شدن

3. don't stare at the neighbor's daughter!
به دختر همسایه زل نزن !

4. to stare somebody into confusion
با خیره شدن به کسی او را دستپاچه کردن

5. her glacial stare
نگاه سرد او

6. the incontinent man's stare at the girls
نگاه های خیره ی مرد شهوت پرست به دختران

7. it is impolite to stare at people
خیره شدن به مردم بی ادبی است.

8. dirty old men who always stare at other people's wives
پیرمردان هیزی که مرتب به زن های سایرین خیره می شوند

9. there was hostility in his stare
نگاه خیره ی او خصومت آمیز بود.

10. The guard looked at us with a frigid stare.
[ترجمه گوگل]نگهبان با نگاهی سرد به ما نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]نگهبان با نگاهی سرد و سرد به ما نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It isn't good manners to stare at people.
[ترجمه گوگل]خیره شدن به مردم اخلاق خوبی نیست
[ترجمه ترگمان]نگاه کردن به مردم خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's rude to stare at other people.
[ترجمه FF] خیره شدن به مردم، بی ادبانه است.
|
[ترجمه گوگل]خیره شدن به دیگران بی ادبی است
[ترجمه ترگمان]به دیگران خیره می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't stare at people like that, it's rude.
[ترجمه گوگل]اینطوری به مردم خیره نشو، بی ادبی است
[ترجمه ترگمان]به مردم مثل این نگاه نکن، بی ادبیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Carr wouldn't meet Feng's stare, which was openly hostile .
[ترجمه گوگل]کار نگاه خیره فنگ را که آشکارا خصمانه بود، نمی دید
[ترجمه ترگمان]با نگاه خیره Feng که آشکارا خصمانه بود، روبه رو نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She gave him a long stare but didn't answer his question.
[ترجمه گوگل]نگاهی طولانی به او انداخت اما به سوال او پاسخی نداد
[ترجمه ترگمان]او نگاهی طولانی به او انداخت، اما به سوال او جواب نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. With a glazed stare she revived for one last instant.
[ترجمه گوگل]با نگاهی براق برای آخرین لحظه زنده شد
[ترجمه ترگمان]برای آخرین لحظه جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She gave him a blank stare.
[ترجمه گوگل]نگاهی خالی به او انداخت
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیره شدن (فعل)
be amazed, gaze, stare, be dazzled, be astonished, be dazed, grow bold, grow impertinent, grow impudent

خیره نگاه کردن (فعل)
glower, gaze, stare, glare, gape, gloat, gorgonize

سیخ ایستادن (فعل)
stare

رک نگاه کردن (فعل)
stare

انگلیسی به انگلیسی

• penetrating gaze, fixed look
gaze fixedly at someone or something, look at with a steady gaze
if you stare at something, you look at it for a long time. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a dreamy stare.
if a situation or the answer to a problem is staring you in the face, it is very obvious although you may not be immediately aware of it.

پیشنهاد کاربران

نگاه ثابت
مثال: He felt uncomfortable under her intense stare.
او زیر نگاه ثابت و گرم او احساس ناراحتی کرد.
بِروبِر نگاه کردن
Stare = Gaze مترادف هستن
به معنای : خیره شدن - زل زدن
What are you staring at? Are you going to gaze at me? If you want to live, follo5me, only fast
These words are used when you turn your eyes towards someone or something to see them.
One of the most common words for this, and the word with the broadest meaning, is look. Look is often used with at and over to show which direction you should point your eyes.
...
[مشاهده متن کامل]

Look over there! A rainbow!
Don't look at that.
Watch is used when someone looks at something for a period of time, especially something that is changing or moving.
I sat by the window and watched people walking past.
Glance is used when someone looks at a person or thing very quickly.
She glanced around the room to see who was there.
If you look very quickly and secretly, you can use the verbs peep or peek.
She peeped through the curtains to see what was happening.
He peeked inside the box.
The verb stare is used when someone looks for a long time, especially because of
being surprised or frightened.
Don't stare at people like that - it's rude.
If you look at something or someone for a long time because you are admiring that thing or person or because you are thinking about something, you can use the verb gaze.
We sat there gazing at the lake.
Peer is used when someone looks at something with difficulty.
When no one answered the door, she peered through the window.
The verbs examine, inspect, or scrutinize are often used when someone looks at something very closely in order to find out more about it. The UK spelling of scrutinize is usually scrutinise.
Police are examining the house for clues.
She inspected the car for damage.
He scrutinized the woman's face to see if she was lying.
UK She scrutinised the letter, looking for clues.

خیرِهیدَن به کسی.
برِبِریدَن به کسی.
زُلیدَن به کسی.
زل زدن به یک چیزی یا کسی - بادقت به چیزی نگاه کردن

معنی: خیره شدن، خیره نگاه کردن، سیخ ایستادن، رک نگاه کردن
معانی دیگر: ( از روی شگفتی یاخشم یا کنجکاوی و غیره ) خیره نگاه کردن، زل زدن، چشم دوختن، چشم زهره رفتن، زل زل نگاه کردن، چشمگیر بودن، نمایان بودن، به چشم خوردن، ( بازل زدن ) به حالت ویژه ای در آوردن، چشم دوزی، نگاه خیره، ( به ویژه مو ) سیخ شدن، شق ایستادن، از روی تعجب ویا ترس نگاه کردن
...
[مشاهده متن کامل]

To look at some body carefully for a long time
زل زدن
خیره شدن
نگاه کردن
زل زدن
look at somebody or something
زل زدن و خیره نگاه کردن به چیزی یا کسی از روی تعجب، ترس، عصبانیت و. . .
با حرف اضافه at می آید.
خیره شدن به هرچیزی یا نگاه کردن طولانی به هر چیزی، تعریفstare:
To look at something for a long time
خیره شدن، زل زدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس