starchy

/ˈstɑːrt͡ʃi//ˈstɑːt͡ʃi/

معنی: رسمی، دارای نشاسته، شبیه نشاسته، اهاری، اهاردار
معانی دیگر: پرنشاسته، نشاسته دار، آهاردار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: starchier, starchiest
مشتقات: starchily (adv.), starchiness (n.)
(1) تعریف: of, like, or containing starch.

(2) تعریف: stiffened with starch.

(3) تعریف: (informal) stiffly formal; unbending.

جمله های نمونه

1. She spoke in a rather starchy manner.
[ترجمه یزدان] او با یک رفتار نسبتا رسمی گونه صحبت کرد
|
[ترجمه گوگل]او به شیوه ای نسبتاً نشاسته ای صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]با اندکی نشاسته سخن گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was a starchy department head exchanging low fives and complicated hand slaps with a kid who barely reached his knee.
[ترجمه گوگل]یک رئیس بخش نشاسته‌ای بود که با بچه‌ای که به سختی به زانویش می‌رسید، سیلی‌های کوتاه و سیلی‌های پیچیده با دستانش را رد و بدل می‌کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس کلانتری starchy بود که به زحمت پنج می زد و دست پیچیده در دست بچه ای که به زحمت به زانوی او می رسید، سیلی می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inevitably, all these fried and starchy items leave you craving something green.
[ترجمه گوگل]به ناچار، تمام این اقلام سرخ شده و نشاسته ای باعث می شود که شما هوس چیزی سبز کنید
[ترجمه ترگمان]به طور قطع تمام این موارد fried و starchy شما را به یک چیز سبز علاقه مند می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't be so starchy.
[ترجمه فرشته عاج] اینقدر خشک و رسمی نباش
|
[ترجمه گوگل]اینقدر نشاسته ای نباش
[ترجمه ترگمان]این قدر starchy نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's always been rather starchy.
[ترجمه فرزاد] او همیشه خشک و جدی است
|
[ترجمه یزدان] او همیشه نسبتا رسمی است
|
[ترجمه گوگل]او همیشه نسبتاً نشاسته ای بوده است
[ترجمه ترگمان]او همیشه کمی نشاسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her comments drew a starchy response from the State Department.
[ترجمه گوگل]اظهارات او با واکنش نشاسته ای وزارت امور خارجه مواجه شد
[ترجمه ترگمان]نظرات او یک پاسخ starchy از طرف وزارت امور خارجه را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Using a calorie counter you can then choose starchy foods to meet this extra energy need.
[ترجمه گوگل]با استفاده از کالری شمار می توانید غذاهای نشاسته ای را برای رفع این نیاز انرژی اضافی انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک شمارنده کالری می توانید غذاهای starchy را انتخاب کنید تا این نیاز انرژی اضافی را برآورده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All the frumpy people in their starchy clothes.
[ترجمه Siavash] همه مردم لباس های رسمی شون رو پوشیدن
|
[ترجمه گوگل]همه ی آدم های پف دار با لباس های نشاسته ای شان
[ترجمه ترگمان]همه افراد خانواده، لباس های شیک می پوشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Where's the high-collar starchy shirt-front chin-up character that tied and retied its silk to perfection and laid down its life?
[ترجمه گوگل]کجاست آن شخصیت یقه بلند پیراهن نشاسته ای جلوی چانه بالا که ابریشم خود را به کمال گره زده و باز بسته و جانش را فدا کرده است؟
[ترجمه ترگمان]این یقه آهاری آهاری طوری است که بسته و ابریشم آن را به کمال می رساند و زندگی خود را به کمال می رساند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The edible starchy grain is used primarily as livestock feed, but is also processed into rolled oats and oat flour FOR human consumption.
[ترجمه گوگل]دانه نشاسته ای خوراکی عمدتاً به عنوان خوراک دام استفاده می شود، اما همچنین برای مصرف انسان به جو دوسر و آرد جو دوسر تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]سبزیجات starchy عمدتا به عنوان خوراک دام مورد استفاده قرار می گیرد، اما برای مصرف انسان جو دو جو و آرد جو نیز فرآوری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wheat kernels differ from vitreous and starchy with different hardness.
[ترجمه گوگل]مغز گندم با زجاجیه و نشاسته ای با سختی متفاوت متفاوت است
[ترجمه ترگمان]هسته گندم از vitreous و starchy با سختی متفاوت فرق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pasta:Any of several starchy food pastes (pasta alimentaria) made from semolina, the purified middlings (endosperm) of a hard wheat called durum.
[ترجمه گوگل]ماکارونی: هر یک از چندین خمیر غذایی نشاسته ای (Pasta alimentaria) که از سمولینا، دانه های میانی خالص شده (اندوسپرم) گندم سختی به نام دوروم تهیه می شود
[ترجمه ترگمان]پاستا: هر یک از برخی از خمیر سبزیجات starchy (پاستا alimentaria)از semolina، the خالص (endosperm)یک گندم سخت به نام durum ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Golfers should avoid starchy foods like potatoes, white breads, corn, and foods high in sugars.
[ترجمه گوگل]گلف بازان باید از غذاهای نشاسته ای مانند سیب زمینی، نان سفید، ذرت و غذاهای حاوی قند پرهیز کنند
[ترجمه ترگمان]Golfers باید از غذاهای starchy مانند سیب زمینی، نان سفید، ذرت و غذاهایی که قند بالایی دارند اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thiamine changes starchy foods into energy.
[ترجمه گوگل]تیامین غذاهای نشاسته ای را به انرژی تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]thiamine غذاهای starchy را به انرژی تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسمی (صفت)
solemn, formal, ceremonious, official, starched, starchy

دارای نشاسته (صفت)
starchy

شبیه نشاسته (صفت)
starchy

اهاری (صفت)
starchy

اهاردار (صفت)
starchy

تخصصی

[نساجی] نشاسته ای- دارای نشاسته - آهاری - آهار دار

انگلیسی به انگلیسی

• containing starch; stiffened with starch; rigid, formal, stiff in manner
starchy food contains a lot of starch.

پیشنهاد کاربران

غذاهای پرنشاسته مثل برنج و نان و سیب زمینی و . . .
آشکار
پرشور
متعارف
محافظه کارانه
غذای نشاسته دار

بپرس