starchiness


سفتی، سختی، اهارداری

انگلیسی به انگلیسی

• quality of containing starch; formality, stiffness of manner

پیشنهاد کاربران

این کلمه اسم است و معانی زیر را دارد:
1 - The property of being starchy.
۱ - چیزی که نشاسته دارد یا نشاسته ای مانند است؛ چیزی که آهاری و یا شق و رق و یا سفت و سخت است.
Example1: 👇
Some people on diets avoid potatoes because of their starchiness.
...
[مشاهده متن کامل]

بعضی افراد که رژیم غذایی دارند از خوردن سیب زمینی به دلیل داشتن نشاسته پرهیز می کنند،
Example 2: 👇
The starchiness of the freshly pressed shirt made it very uncomfortable.
آهاری بودن یا خشک و سخت بودنِ لباس تازه اتو شده کاملاً ناخوشایند بود.
2 - stiff and formal as in manner.
۲ - خشک و رسمی در رفتار و آداب و معاشرت؛ عصا قورت داده؛ یُبس و جدی
Example 1: 👇
When Clegg made the announcement, I detected a bit of government starchiness when it came to employers.
وقتی کِلِگ اعلامیه را خواند، کمی حالت رسمی و خشکِ دولت با کارفرمایان را حس کردم.
Example 2: 👇
There was a faint starchiness in his voice when he said, “Anything fit to say at the table’s fit to say in front of Calpurnia. ”
صدایش کمی رسمی و خشک بنظر می رسید وقتی که گفت *هر چیز گفتنیِ سر میز غذا ( مناسب گفتن سر میز غذا است ) ، را در حضور کالپورنیا بگو، * .
Example 3: 👇
Linda is conspicuously absent from the playroom. She has skipped the large, formal gathering downstairs to go on the town with friends Nick and Susan Potter. While they refer to themselves as “dirty loafers, ” Linda sees their playful indifference to the starchiness of society as making them “the rightest, wisest, happiest people ever I’ve known”
# Plays of Philip Barry from Paris Bound to the Philadelphia Story - Donald R. Anderson & Robert A. Schanke )
غیبت لیندا در اتاق بازی بچه ها کاملاً مشهود است. او از گردهمایی بزرگ و رسمی در طبقه پایین صرف نظر کرده است تا با دوستانش نیک و سوزان پاتر به شهر برود. در حالی که آنها از عنوان � ولگردها یا آس و پاس های کثیف� برای خود استفاده می کنند، لیندا بی تفاوتی بازیگوشانه ی دوستانش نسبت به جامعه ی عصا قورت داده و خشک و رسمی را اینگونه تعریف می کند: *صادق ترین، عاقل ترین، شادترین مردمی که تا به حال شناخته ام. *
# متن انتخابی: از کتاب نمایش های فیلیپ بری از محدود به پاریس تا داستان فیلادلفیا - اثر دانالد اندرسون.

starchiness

بپرس