starboard

/ˈstɑːrbərd//ˈstɑːbəd/

معنی: سمت راست کشتی، واقع در سمت راست کشتی، بطرف راست حرکت کردن
معانی دیگر: (در حال ایستادن به سوی سینه ی کشتی) دست راست، سمت راست کشتی (در برابر: سمت چپ port)، ن سمت راست کشتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the right-hand side of a ship or aircraft when facing forward. (Cf. port
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or on the right side of a vessel. (Cf. port
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: starboards, starboarding, starboarded
• : تعریف: to move (the steering device of a vessel) in a starboard direction. (Cf. port

جمله های نمونه

1. a starboard tack
چرخش به سمت راست (کشتی)

2. on the starboard quarter (of the ship)
در بخش عقب و دست راست (کشتی)

3. He detected a ship moving down the starboard side of the submarine.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که کشتی در سمت راست زیردریایی در حال حرکت است
[ترجمه ترگمان]او کشتی را دید که سمت راست سمت راست زیردریایی حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ship gave a lurch to starboard.
[ترجمه گوگل]کشتی به سمت راست حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]کشتی کج شد و به سمت راست کشتی حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ship was on the starboard tack.
[ترجمه گوگل]کشتی روی تخته سمت راست قرار داشت
[ترجمه ترگمان]کشتی به سمت راست حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We were sailing on starboard tack.
[ترجمه گوگل]ما روی تخته سمت راست قایقرانی می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما به سمت راست کشتی حرکت می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The hull had suffered extensive damage to the starboard side.
[ترجمه گوگل]بدنه به سمت راست آسیب زیادی دیده بود
[ترجمه ترگمان]بدنه کشتی به سمت راست کشتی آسیب دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We were side-slipping, starboard wing down, falling to earth with our engines howling.
[ترجمه گوگل]ما در حال لیز خوردن بودیم، بال سمت راست به پایین، با موتورهایمان که زوزه می کشیدند به زمین می افتادیم
[ترجمه ترگمان]ما از طرف راست منحرف شدیم و به سمت زمین سقوط کردیم و با صدای زوزه موتور به زمین سقوط کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Up there to starboard, the Bering Sea whipped by arctic gales into choppy swells.
[ترجمه گوگل]آن بالا تا سمت راست، دریای برینگ که توسط توفان های قطبی تبدیل به موج های متلاطم شده است
[ترجمه ترگمان]آن بالا به سمت راست، دریای Bering با gales قطبی در میان امواج متلاطم دریا تازیانه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A few minutes later: port, six fathoms and starboard, ten fathoms.
[ترجمه گوگل]چند دقیقه بعد: بندر، شش فتوم و سمت راست، ده فتوم
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه بعد: بندر، شش متر و راست، ده متر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The starboard manipulator is operated by a series of switches located near the viewport.
[ترجمه گوگل]مانیپولاتور سمت راست توسط یک سری سوئیچ که در نزدیکی درگاه دید قرار دارند کار می کند
[ترجمه ترگمان]بازوی راست سمت راست توسط مجموعه ای از سوییچ ها در نزدیکی the عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ship leaned further to starboard and soon the decks were awash.
[ترجمه گوگل]کشتی بیشتر به سمت راست خم شد و به زودی عرشه ها غرق شد
[ترجمه ترگمان]کشتی بیش از پیش به سمت راست متمایل شد و به زودی عرشه پر از آب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Another column dashed up her starboard side and carried off her smokestack.
[ترجمه گوگل]ستون دیگری از سمت راست او به سمت بالا رفت و دودکش را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]ستون دیگری از طرف راست او بالا رفت و از دودکش آن بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All light aircraft maintenance workshops would most certainly have one for synchronizing and timing port and starboard magnetos on piston engines.
[ترجمه گوگل]همه کارگاه های تعمیر و نگهداری هواپیماهای سبک مطمئناً یک کارگاه برای همگام سازی و زمان بندی پورت و مغناطیس سمت راست موتورهای پیستونی دارند
[ترجمه ترگمان]تمام کارگاه های تعمیر و نگهداری هواپیماهای سبک به طور حتم یکی برای همزمانی و زمان بندی بندر و magnetos سمت راست هواپیما بر روی موتورهای پیستون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A man at port lifted his arm one way and a second at starboard lifted his another.
[ترجمه گوگل]مردی در بندر بازوی خود را به یک سمت و دومی در سمت راست بازوی خود را بلند کرد
[ترجمه ترگمان]یک نفر در بندر بازوی او را گرفت و یک ثانیه به سمت راست کشتی دیگری را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سمت راست کشتی (اسم)
starboard

واقع در سمت راست کشتی (صفت)
starboard

بطرف راست حرکت کردن (فعل)
starboard

انگلیسی به انگلیسی

• of the right side of a ship or aircraft
right side of a ship or aircraft
the starboard side of a ship is the right side when you are facing the front.

پیشنهاد کاربران

( هواپیما و کشتی ) سمت راست. راست
مثال:
the ship heeled to starboard
کشتی به سمت راست کج شد.
جلوی کشتی bow
سمت راست کشتی starboard
سمت چپ کشتی port
عقب کشتی Stern
[دستور ناخدای کشتی برای هدایت کشتی]
Hard a starboard!
با تمام توان به راست!
starboard ( علوم نظامی )
واژه مصوب: به راست!
تعریف: دستور گردش به راست که از ایستگاه واپایش کنندة راداری به هواپیما برای چرخیدن داده می شود |||متـ . راست!

بپرس