• : تعریف: a tool in a home or office that uses staples to attach papers together.
جمله های نمونه
1. Rice is the staple diet in many Asian countries.
[ترجمه گوگل]برنج رژیم غذایی اصلی در بسیاری از کشورهای آسیایی است [ترجمه ترگمان]برنج رژیم غذایی اصلی بسیاری از کشورهای آسیایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Coffee is the staple of this district.
[ترجمه پریسا تهرانی نژاد] ویژگی اصلی این منطقه قهوه است
|
[ترجمه گوگل]قهوه عنصر اصلی این منطقه است [ترجمه ترگمان]قهوه مهم ترین بخش این منطقه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The Chinese also eat a type of pasta as part of their staple diet.
[ترجمه گوگل]چینی ها همچنین نوعی پاستا را به عنوان بخشی از رژیم غذایی اصلی خود می خورند [ترجمه ترگمان]چینی ها همچنین نوعی پاستا به عنوان بخشی از رژیم غذایی اصلی خود می خورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Would you mind stapling the reports together?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید گزارش ها را با هم منگنه کنید؟ [ترجمه ترگمان]میشه این گزارش ها رو به هم وصل کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Coconut is one of the staple exports of the islands.
[ترجمه گوگل]نارگیل یکی از صادرات اصلی جزایر است [ترجمه ترگمان]نارگیل یکی از عمده صادرات اصلی این جزایر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Jeans are a staple part of everyone's wardrobe.
[ترجمه گوگل]شلوار جین جزء اصلی کمد لباس همه است [ترجمه ترگمان]شلوارهای جین بخش مهمی از کمد لباس هر فرد هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Bananas and sugar are the staples of Jamaica.
[ترجمه گوگل]موز و شکر مواد اصلی جامائیکا هستند [ترجمه ترگمان]موز و شکر کالاهای اصلی جاماییکا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Staple the invoice and the receipt together.
[ترجمه گوگل]فاکتور و رسید را با هم منگنه کنید [ترجمه ترگمان]فاکتور و رسید را به هم اضافه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The weather forms the staple of their conversation.
[ترجمه گوگل]آب و هوا محور گفتگوی آنها را تشکیل می دهد [ترجمه ترگمان]آب و هوا رشته اصلی conversation را تشکیل می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Staple goods are disappearing from the shops.
[ترجمه گوگل]کالاهای اصلی از مغازه ها ناپدید می شوند [ترجمه ترگمان]اجناس Staple از مغازه ها ناپدید میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Fish is a staple in the diet of many Africans.
[ترجمه گوگل]ماهی جزء اصلی رژیم غذایی بسیاری از آفریقایی ها است [ترجمه ترگمان]ماهی یکی از عناصر اصلی رژیم غذایی بسیاری از آفریقایی هاست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Retail prices of staple foods remain unchanged.
[ترجمه گوگل]قیمت خرده فروشی مواد غذایی اصلی بدون تغییر باقی می ماند [ترجمه ترگمان]قیمت خرده فروشی مواد غذایی اصلی بدون تغییر باقی می ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The government has decided to lift price ceilings on bread, milk and other staples.
[ترجمه گوگل]دولت تصمیم گرفته است که سقف قیمت نان، شیر و سایر کالاهای اساسی را لغو کند [ترجمه ترگمان]دولت تصمیم گرفته است تا سقف قیمت نان، شیر و سایر مواد غذایی را بالا ببرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Romantic fiction and reference books are a staple of many public libraries.
[ترجمه گوگل]داستان های عاشقانه و کتاب های مرجع جزء اصلی بسیاری از کتابخانه های عمومی هستند [ترجمه ترگمان]ادبیات داستانی و کتاب های مرجع از بسیاری از کتابخانه های عمومی برخوردار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The staple crop is rice.
[ترجمه گوگل]محصول اصلی برنج است [ترجمه ترگمان]محصول اصلی برنج است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ماشین عدل بندی (اسم)
stapler
فروشنده پشم وپنبه وامثال ان (اسم)
stapler
ماشین گیره زنی به کاغذ (اسم)
stapler
تخصصی
[مهندسی گاز] ماشین دوخت کاغذ [نساجی] شخص با تجربه ای که الیاف پنبه را طبقه بندی می کند
انگلیسی به انگلیسی
• mechanical device which fastens papers and other material together by means of staples a stapler is a special device used for putting staples into sheets of paper.
پیشنهاد کاربران
stapler ( n ) ( steɪplər ) =a small device used for putting staples into paper, etc.
stapler = منگنه staple = سوزن منگنه
stapler : ماشین منگنه staples : سوزن منگنه
I can never lay my hands on ( =find ) a stapler in this office
ماشین عدل بندی چیه دیگه؟!! مگه عصر حجره؟؟!! منگنه!! تامام
هم منگنه معنی می دهد و هم سوزن منگنه
منگنه زن
ماشین دوخت
منگنه وسیله ای که دو چیز یا ورقه را به هم متصل میکند