standardized

جمله های نمونه

1. a standardized program for all of our schools
برنامه ی استانده شده برای همه ی مدارس ما

2. in america, the length of highschool is standardized at four years
در امریکا طول زمان دبیرستان چهار سال تعیین شده است.

3. We use standardized tests to measure scholastic achievement.
[ترجمه گوگل]ما از آزمون های استاندارد برای سنجش پیشرفت تحصیلی استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از آزمون های استاندارد برای اندازه گیری دستاوردهای تحصیلی استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These requirements will have to be standardized if some banks are not to suffer a competitive disadvantage.
[ترجمه گوگل]این الزامات باید استاندارد شوند تا برخی از بانک‌ها از ضرر رقابتی متحمل نشوند
[ترجمه ترگمان]اگر برخی از بانک ها از مزیت رقابتی رنج نمی برند این الزامات باید استاندارد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He made his strongest pitch yet for standardized testing in schools.
[ترجمه گوگل]او قوی ترین قدم خود را برای تست استاندارد در مدارس انجام داد
[ترجمه ترگمان]او تاکنون قوی ترین تبلیغ خود را برای آزمون استاندارد در مدارس انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Car parts are usually standardized.
[ترجمه گوگل]قطعات خودرو معمولا استاندارد هستند
[ترجمه ترگمان]قطعات خودرو معمولا استاندارد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The President made his strongest pitch yet for standardized testing in schools.
[ترجمه گوگل]رئیس‌جمهور قوی‌ترین پیشنهاد خود را برای تست‌های استاندارد در مدارس مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور برای آزمون استاندارد در مدارس شدیدترین تبلیغ خود را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bankers used economics as a sort of standardized test of general intelligence.
[ترجمه گوگل]بانکداران از اقتصاد به عنوان نوعی آزمون استاندارد شده هوش عمومی استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]بانکداران از اقتصاد به عنوان نوعی آزمون استاندارد اطلاعات عمومی استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But they have not yet standardized the audio portion of the new disc.
[ترجمه گوگل]اما آنها هنوز بخش صوتی دیسک جدید را استاندارد نکرده اند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها هنوز بخش شنیداری دیسک جدید را استاندارد نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Scores on standardized tests have been steadily falling over the past ten years.
[ترجمه گوگل]نمرات آزمون های استاندارد طی ده سال گذشته به طور پیوسته در حال کاهش بوده است
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از آزمون های استاندارد در طول ده سال گذشته به طور مداوم کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Restaurants can back this up with a standardized recipe for the item and a nutritional analysis of the recipe.
[ترجمه گوگل]رستوران‌ها می‌توانند این را با دستور العمل استاندارد شده برای این محصول و تجزیه و تحلیل تغذیه‌ای دستور تهیه کنند
[ترجمه ترگمان]رستوران ها می توانند این کار را با یک دستورالعمل استاندارد شده برای این مورد و یک آنالیز غذایی از دستورالعمل پشتیبانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Data are collected prospectively, using standardized surveillance components and nosocomial infection definitions.
[ترجمه گوگل]داده ها به صورت آینده نگر با استفاده از مؤلفه های نظارت استاندارد و تعاریف عفونت بیمارستانی جمع آوری می شوند
[ترجمه ترگمان]داده ها با استفاده از مولفه های نظارتی استاندارد و تعاریف عفونت nosocomial جمع آوری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Standardized testing for all students on a yearly basis, with test scores to be reported in the media.
[ترجمه گوگل]آزمون استاندارد برای همه دانش آموزان به صورت سالانه، با نمرات آزمون در رسانه ها گزارش می شود
[ترجمه ترگمان]آزمون استاندارد برای همه دانشجویان براساس سالانه، با نمرات امتحانی که باید در رسانه ها گزارش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unlike Big Ideas that beget standardized commodities, these products undergo a continuous process of incremental change and adaptation.
[ترجمه گوگل]برخلاف ایده‌های بزرگ که کالاهای استاندارد شده را به وجود می‌آورند، این محصولات تحت یک فرآیند پیوسته تغییر و انطباق تدریجی قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف ایده های بزرگ که کالاهای استاندارد را تولید می کنند، این محصولات فرآیند مداومی از تغییر و سازگاری تدریجی را تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] برسنجیده، استاندارد شده

انگلیسی به انگلیسی

• made to conform with a standard, adhering to standards, having basic rules or protocols (also standardised)

پیشنهاد کاربران

✅make things of the same type all have the same basic features
👈هم نوع یا هم رده ساختن چیزهایی که ویژگی های اساسی یکسانی دارند.
✅هم نوع ساری ، هم رده سازی
ساختاریافته
یکدست شده
یکسان سازی شده
همسان سازی شده
استانده
یکسان
همسان
استاندارد شده

بپرس