standardization

/stændərdəˈzeɪʃn̩//ˌstændədaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: طبقه بندی، متعارف سازی، همگونی، معیار گیری
معانی دیگر: متعارف سازی، همگونی

جمله های نمونه

1. Co-ordination also implies a certain amount of standardization.
[ترجمه گوگل]هماهنگی همچنین مستلزم مقدار معینی از استانداردسازی است
[ترجمه ترگمان]هماهنگی همچنین به مقدار مشخصی از استانداردسازی اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The standardization of textual requirements was an equally important contribution of the Hague Rules to the certainty of the ocean bill.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی الزامات متنی کمک به همان اندازه مهم قوانین لاهه برای اطمینان از قبض اقیانوس بود
[ترجمه ترگمان]استاندارد سازی نیازمندی های متنی، یک سهم مساوی از قوانین لاهه با قطعیت قبض اقیانوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nevertheless, the trend towards standardization could be discerned in countries where industrialization had gone furthest.
[ترجمه گوگل]با این وجود، گرایش به سمت استانداردسازی در کشورهایی قابل تشخیص بود که صنعتی شدن از همه بیشتر شده بود
[ترجمه ترگمان]با این وجود، گرایش به استانداردسازی در کشورهایی که صنعتی سازی بسیار دورتر از آن قرار دارد، می تواند تشخیص داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Standardization was very important to the Progressives, because the political machines of the day often dispensed services unevenly.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی برای مترقی‌ها بسیار مهم بود، زیرا ماشین‌های سیاسی آن روز اغلب خدمات را به طور نابرابر توزیع می‌کردند
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی برای the بسیار مهم بود، زیرا ماشین های سیاسی روز اغلب به طور غیر یکنواخت خدمات توزیع می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The standardization of recording methods allows rapid and highly accurate comparisons to be made between different artifact types.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی روش های ضبط امکان مقایسه سریع و بسیار دقیق بین انواع مختلف مصنوعات را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]استاندارد سازی روش های ثبت اجازه می دهد که مقایسه های سریع و بسیار دقیق بین انواع مختلف محصولات انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The benefits of standardization are coupled with the capacity to respond to change-a way to have your cake and eat it too.
[ترجمه گوگل]مزایای استانداردسازی با ظرفیت واکنش به تغییرات همراه است - راهی برای خوردن کیک و خوردن آن
[ترجمه ترگمان]مزایای استانداردسازی با ظرفیت پاسخ به تغییر همراه هستند - راهی برای داشتن کیک و خوردن آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such standardization and rationalization of diverse local practices was promoted by lawyers who were the agents of change.
[ترجمه گوگل]چنین استانداردسازی و منطقی سازی شیوه های مختلف محلی توسط وکلایی که عوامل تغییر بودند ترویج شد
[ترجمه ترگمان]این استاندارد سازی و توجیه روش های متنوع محلی توسط وکلا ایجاد شد که عوامل تغییر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Too often, vertical integration brought with it standardization.
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات، ادغام عمودی استانداردسازی را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]اغلب، ادغام عمودی با آن استانداردسازی آورده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Standardization of contracts is typically unilateral, being devised by particular contracting parties or their trade associations.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی قراردادها معمولاً یکطرفه است و توسط طرفهای متعاهد خاص یا انجمنهای تجاری آنها ابداع می شود
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی قراردادها به طور معمول یک جانبه است که توسط طرفین قرارداد یا اتحادیه های تجاری آن ها طراحی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A final chapter describes the standardization of single and sequential extraction procedures and certification of soil and sediment reference materials.
[ترجمه گوگل]فصل آخر استانداردسازی روش های استخراج تک و متوالی و گواهی مواد مرجع خاک و رسوب را شرح می دهد
[ترجمه ترگمان]فصل نهایی استاندارد سازی مراحل استخراج واحد و ترتیبی و صدور گواهی نامه مواد مرجع خاک و رسوب را شرح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Better standardization of analytic methods between laboratories must be accomplished before existing conflicts are resolved.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی بهتر روش های تحلیلی بین آزمایشگاه ها باید قبل از حل تعارضات موجود انجام شود
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی بهتر روش های تحلیلی بین آزمایشگاه ها باید قبل از حل مناقشات موجود انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Model standardization is the groundwork for use and management models in spatial decision - making supporting system.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی مدل، زمینه‌ای برای استفاده و مدل‌های مدیریتی در سیستم‌های پشتیبان تصمیم‌گیری فضایی است
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی مدل، زمینه ساز استفاده و مدل های مدیریتی در سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری فضایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Standardization should also be performed at the hardware level, independent of the migration itself, to minimize the amount of hardware support needed.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی نیز باید در سطح سخت افزار، مستقل از خود مهاجرت، انجام شود تا میزان پشتیبانی سخت افزاری مورد نیاز به حداقل برسد
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی همچنین باید در سطح سخت افزار، مستقل از خود مهاجرت انجام شود تا میزان پشتیبانی سخت افزار مورد نیاز حداقل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective : to discuss the effect of the standardization construction in surgery clinical teaching process of student nurses.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر ساختار استانداردسازی در فرآیند آموزش بالینی جراحی دانشجویان پرستاری
[ترجمه ترگمان]هدف: بحث در مورد تاثیر ساختار استاندارد در فرآیند آموزش بالینی پرستاران دانش آموزان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طبقه بندی (اسم)
arrangement, classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, standardization

متعارف سازی (اسم)
standardization

همگونی (اسم)
standardization

معیار گیری (اسم)
standardization

تخصصی

[برق و الکترونیک] استانداردسازی تنظیم قوانین حاکم بر شیوه ی پذیرش مواد یا محصولات شامل عواملی مانند محدودیتهای ابعادی، مشخصه های الکتریکی و مکانیکی، شکل و قالب .
[نساجی] استاندارد کردن - استاندارد سازی
[ریاضیات] استاندارد شدن، استاندارد کردن، برسنجش
[آمار] استانداردسازی

انگلیسی به انگلیسی

• act of imposing a standard; act of comparing to a standard, act of checking in accordance with a standard (also standardisation)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : standardize
✅️ اسم ( noun ) : standard / standardization
✅️ صفت ( adjective ) : standard / standardless
✅️ قید ( adverb ) : standardly
تدوین استاندارد
میزان کردن
همگون سازی
یکسان سازی
همسان سازی
استاندارد سازی

بپرس