standardisation

جمله های نمونه

1. Age adjusted rates were calculated by direct standardisation with the total sample as the standard.
[ترجمه گوگل]نرخ های تعدیل شده با سن با استانداردسازی مستقیم با کل نمونه به عنوان استاندارد محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]نرخ تطبیق سن توسط استاندارد سازی مستقیم با کل نمونه به عنوان استاندارد محاسبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And finally, standardisation makes it easier to train the operating personnel and reduces maintenance problems.
[ترجمه گوگل]و در نهایت استانداردسازی آموزش پرسنل عملیاتی را آسان‌تر کرده و مشکلات نگهداری را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]و در نهایت، استانداردسازی، آموزش پرسنل عملیاتی را آسان تر کرده و مشکلات نگهداری را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Standardisation of note-taking is advantageous using the fault identification technique described earlier in this chapter.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی یادداشت برداری با استفاده از تکنیک شناسایی خطا که قبلا در این فصل توضیح داده شد، سودمند است
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی یادداشت استفاده از تکنیک شناسایی خطا در ابتدای این فصل مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In this way, standardisation can function as a means of placing continuous pressure on firms to upgrade their products, while providing them with the technical information required to do so [8].
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، استانداردسازی می‌تواند به عنوان ابزاری برای اعمال فشار مداوم بر شرکت‌ها برای ارتقای محصولاتشان عمل کند، در حالی که اطلاعات فنی مورد نیاز برای انجام این کار را در اختیار آنها قرار می‌دهد [8]
[ترجمه ترگمان]در این روش، استانداردسازی می تواند به عنوان ابزاری برای قرار دادن فشار مداوم بر روی شرکت ها برای ارتقا محصولات خود عمل کند، در حالی که آن ها را با اطلاعات فنی مورد نیاز برای انجام این کار فراهم می کند [ ۸ ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The processes and standardisation were suitable for the pace of market; market allowed such behaviour.
[ترجمه گوگل]فرآیندها و استانداردسازی برای سرعت بازار مناسب بود بازار چنین رفتاری را مجاز دانست
[ترجمه ترگمان]فرآیندها و استانداردسازی برای سرعت بازار مناسب بودند؛ بازار اجازه چنین رفتاری را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "The country which completes the standardisation work first might greatly influence the future international standards in nanotechnology, " said Bai in an interview with the Xinhua news agency.
[ترجمه گوگل]بای در مصاحبه با خبرگزاری شین هوا گفت: «کشوری که ابتدا کار استانداردسازی را تکمیل می‌کند، ممکن است بر استانداردهای بین‌المللی آینده در فناوری نانو تأثیر زیادی بگذارد
[ترجمه ترگمان]بای در مصاحبه ای با خبرگزاری شین هوا گفت: \" کشوری که کار استاندارد را تکمیل می کند ممکن است تا حد زیادی استانداردهای بین المللی آینده در نانوتکنولوژی را تحت تاثیر قرار دهد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only with standardisation can the function of a language be utilised to its limit.
[ترجمه گوگل]تنها با استانداردسازی می توان از عملکرد یک زبان تا حد خود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]فقط با استاندارد می تواند تابع یک زبان برای حد خود استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One example is establishing guidelines for clinical trials, standardisation of traditional medicines and their quality control.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال می توان به ایجاد دستورالعمل برای آزمایشات بالینی، استانداردسازی داروهای سنتی و کنترل کیفیت آنها اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]یک مثال در حال پایه ریزی رهنمودهایی برای آزمایش ها بالینی، استانداردسازی داروها و کنترل کیفیت آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In this way, standardisation can both lower barriers to market entry and speed up competition, and thus the demand for new technologies.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، استانداردسازی می‌تواند موانع ورود به بازار را کاهش دهد و رقابت و در نتیجه تقاضا برای فناوری‌های جدید را سرعت بخشد
[ترجمه ترگمان]در این روش، استانداردسازی می تواند هر دو مانع ورود به بازار و سرعت رقابت باشد و در نتیجه تقاضا برای فن آوری های جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Study on standardisation of testing ways for automatic monitor instrument was introduced by the example of import instrument, for the first time.
[ترجمه گوگل]مطالعه استانداردسازی روش‌های تست دستگاه مانیتور اتوماتیک با نمونه ابزار وارداتی برای اولین بار معرفی شد
[ترجمه ترگمان]مطالعه بر روی استانداردسازی روش های تست ابزار نظارت اتوماتیک با استفاده از ابزار وارد کردن ابزار برای اولین بار معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. International Organization for Standardisation ( ISO ): The organization which co - ordinates the drawing - up of intirmationally accepted standards.
[ترجمه گوگل]سازمان بین المللی استاندارد (ISO): سازمانی که تدوین استانداردهای پذیرفته شده بین المللی را هماهنگ می کند
[ترجمه ترگمان]سازمان بین المللی استانداردسازی (ISO): سازمانی که هماهنگی با استانداردهای پذیرفته شده intirmationally را هماهنگ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One reason for this was the lesson Philips and other consumer electronics companies had learned about the importance of global standardisation.
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل این امر درسی بود که فیلیپس و سایر شرکت های الکترونیک مصرفی در مورد اهمیت استانداردسازی جهانی آموخته بودند
[ترجمه ترگمان]یک دلیل برای این درس فیلیپس و دیگر شرکت های الکترونیکی بود که در مورد اهمیت استانداردسازی جهانی یاد گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such knowledge and classification represents subjugation of the rest of the population, and the regularisation and standardisation of moral careers.
[ترجمه گوگل]چنین دانش و طبقه‌بندی نشان‌دهنده انقیاد بقیه جمعیت، و منظم‌سازی و استانداردسازی مشاغل اخلاقی است
[ترجمه ترگمان]چنین دانشی و طبقه بندی نمایانگر مطیع بودن بقیه مردم و the و استانداردسازی مشاغل اخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, it is a commonplace observation that capitalism is not well disposed towards standardisation.
[ترجمه گوگل]با این حال، این یک مشاهده عادی است که سرمایه داری به خوبی نسبت به استانداردسازی تمایل ندارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یک مشاهده معمولی است که سرمایه داری به خوبی نسبت به استاندارد گرایش ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However, as materials supplies improved in the mid-1950s, the Boards increased their expenditure on standardisation.
[ترجمه گوگل]با این حال، با بهبود عرضه مواد در اواسط دهه 1950، هیئت مدیره هزینه های خود را برای استانداردسازی افزایش داد
[ترجمه ترگمان]با این حال، با بهبود تجهیزات مواد در اواسط دهه ۱۹۵۰، هییت مدیره مخارج خود را در استاندارد افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of imposing a standard; act of comparing to a standard, act of checking in accordance with a standard (also standardization)

پیشنهاد کاربران

درستش standardization هست که به معنی استانداردسازی عه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : standardize
✅️ اسم ( noun ) : standard / standardization
✅️ صفت ( adjective ) : standard / standardless
✅️ قید ( adverb ) : standardly
برای معانی بیشتر مدخل standardization را نگاه کنید

بپرس