stand up

/ˈstændˈəp//stændʌp/

معنی: بر پا کردن، روی پا ایستادن، برپا ماندن
معانی دیگر: 1- ایستادن، به پاخاستن، بلند شدن (از جا)، خیزیدن 2- صادق بودن، رضایتبخش بودن، پایابودن 3- منتظر نگاه داشتن، در انتظارگذاشتن، ایستاده، با استقامت، یقه اهاردار وسفت

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to move your body into a standing position.

- His leg is broken, and he can't stand up.
[ترجمه M] پای او شکسته و او نمیتواند بایستد
|
[ترجمه Sarina] ان پسر پایش شکشته و نمیتواند بلند شود
|
[ترجمه S.rabani] او پایش شکسته و نمیتواند روی پای خودش بایستد.
|
[ترجمه پریسا جان پور] . پای او شکسته است و او نمی تواند راه برود💖🌹
|
[ترجمه Saeid.T] پاش شکسته و او نمیتونه بلند شه ( پا شه ) . یعنی نمیتونه از حالت نشسته یا خوابیده پا شه.
|
[ترجمه گوگل] پایش شکسته است و نمی تواند بایستد
[ترجمه ترگمان] پایش شکسته و نمی تواند بلند شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: done in or requiring a standing position.

- a stand-up choir rehearsal
[ترجمه گوگل] تمرین گروه کر ایستاده
[ترجمه ترگمان] یه تمرین گروه کر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a stand-up meal
[ترجمه گوگل] یک غذای آماده
[ترجمه ترگمان] یک وعده غذایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: designating a comic performance done alone on stage.

(3) تعریف: upright or erect, as a collar.

(4) تعریف: (informal) courageous or loyal.

- a stand-up friend
[ترجمه دوست خوب] دوست خوب
|
[ترجمه گوگل] یک دوست ایستاده
[ترجمه ترگمان] یک دوست صمیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a stand-up comedian
کمدین کاباره

2. a stand-up guy
آدم استخوان دار

3. a stand-up lunch
ناهار ایستاده

4. She didn't even have the strength to stand up.
[ترجمه گوگل]او حتی قدرت ایستادن را نداشت
[ترجمه ترگمان]او حتی قدرت ایستادن نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Will you stand up for me?
[ترجمه گوگل]آیا برای من خواهی ایستاد؟
[ترجمه ترگمان]می شه کنار من وایسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fall is not a failure, can not stand up to failure; walking is not successful, only unremittingly is victory.
[ترجمه گوگل]سقوط یک شکست نیست، نمی توان در مقابل شکست ایستاد راه رفتن موفقیت آمیز نیست، فقط بی وقفه پیروزی است
[ترجمه ترگمان]سقوط یک شکست نیست، نمی تواند تحمل شکست را داشته باشد؛ راه رفتن موفقیت آمیز نیست، تنها unremittingly پیروزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You must stand up when your name is called out.
[ترجمه گوگل]وقتی نام شما را صدا می زنند باید بلند شوید
[ترجمه ترگمان]وقتی اسم شما را صدا زدند باید بلند شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I wonder if he dare stand up to his boss.
[ترجمه ایمان حجتی] کنجکاوم بدونم آیا جرات داره جلوی رئیسش وایسه
|
[ترجمه گوگل]نمی دانم آیا او جرات دارد در مقابل رئیسش بایستد
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چطور جرات می کند جلوی رئیسش بایستد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Courage is what it takes to stand up and speak. Courage is also what it takes to sit down and listen.
[ترجمه گوگل]شجاعت چیزی است که برای ایستادن و صحبت کردن لازم است شجاعت نیز چیزی است که برای نشستن و گوش دادن لازم است
[ترجمه ترگمان]شجاعت، چیزی است که برای ایستادن و صحبت کردن لازم است شجاعت نیز همان چیزی است که برای نشستن و گوش دادن به آن نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is this building going to stand up to the strongest gales?
[ترجمه سیدالنگی] آیا این ساختمان می تواند دربرابر قویترین بادها مقاومت کند؟
|
[ترجمه گوگل]آیا این ساختمان قرار است در مقابل شدیدترین بادها بایستد؟
[ترجمه ترگمان]این ساختمون میتونه به قوی ترین gales ختم بشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had a sudden impulse to stand up and sing.
[ترجمه گوگل]او یک انگیزه ناگهانی برای ایستادن و آواز خواندن داشت
[ترجمه ترگمان]ناگهان می خواست بلند شود و آواز بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's a taxi stand up ahead.
[ترجمه گوگل]یک تاکسی جلوتر است
[ترجمه ترگمان]یک تاکسی جلو آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You've got to stand up for yourself, stop being such a mama's boy.
[ترجمه گوگل]تو باید برای خودت بایستی، دست از این پسر مامانایی بردار
[ترجمه ترگمان]تو باید به خاطر خودت بایستی، بس کن، پسر مامانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I felt very foolish having to stand up and give a speech.
[ترجمه گوگل]من خیلی احمقانه احساس می کردم که باید بلند شوم و سخنرانی کنم
[ترجمه ترگمان]من خیلی احمق بودم که از جایم بلند می شدم و سخنرانی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Not many people have the nerve to stand up and speak in front of a large audience.
[ترجمه گوگل]افراد زیادی اعصاب این را ندارند که بایستند و در مقابل تعداد زیادی از مخاطبان صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]افراد زیادی جرات ندارند بایستند و جلوی یک جمعیت بزرگ صحبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بر پا کردن (فعل)
raise, establish, found, inaugurate, erect, pitch, set up, stand up

روی پا ایستادن (فعل)
stand up

برپا ماندن (فعل)
stand up

انگلیسی به انگلیسی

• be in an upright position; get up from a seated position; fail to arrive for an appointment (figurative)
stand-up comedy is comedy in which a comedian stands up alone in front of an audience and tells jokes.
a stand-up fight or argument is one in which people stand up and hit or shout at each other in an unrestrained way.
of or pertaining to a type of performance where a person stands in front of an audience and tells jokes; of or indicating a gagman; upright; standing erect; used or carried out while standing (e.g. a standup bar); steadfast or courageous person (slang)

پیشنهاد کاربران

رضایت بخش بودن، پایا بودن.
This old film stands up very well for modern audiences and hasn't dated at all.
بر پا شدن
to stand ( someone ) up – to not meet someone when one is supposed to,
especially if the two people arranged a romantic date
برپا ( فرمان نظامی )
1 -
stand someone up
To intentionally fail to meet someone when you said you would, especially someone you were starting to have a romantic relationship with
غیر رسمی، فعل
عمداً به ملاقات کسی که قرار داشتید، نرفتن، به خصوص کسی که شروع به برقراری رابطه عاشقانه با او کرده اید.
...
[مشاهده متن کامل]

قال گذاشتن کسی.
I don't know if I've been stood up or if she's just late - I'll wait another half hour
He was supposed to be here at seven, so by seven thirty I began to think that he stood me up
2 -
US/ informal
Loyal; that you can rely on to defend you
انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی، صفت
وفادار، کسی که می توانید برای دفاع از خود به او تکیه کنید.
He was friendly, passionate, and a stand - up kind of guy
3 -
UK
Involving violence or loud shouting, etc
انگلیسی بریتانیایی، صفت
همراه با خشونت یا فریاد بلند و غیره.
The two men had had a stand - up row in the pub after the game
4 -
To prove to be true when closely examined
فعل
اثبات شدن صحت چیزی در هنگام بررسی دقیق
The evidence is weak and will not stand up in court
Good research will stand up under any criticism
Their argument won't stand up to detailed criticism ( = when it is studied critically )

برخیزید
برشو !
برجه/ ورجه !
rise to ( one's ) full height
( تحمل کردن ) tolerate
( قال گذاشتن کسی ) to dump somebody
یکی دیگر از معنی های stand up دفاع کردن است .
برای مثال :
. they are unable to stand up for themselves
آنها در دفاع از خودشان ناتوان اند / نمیتوانند از خودشان دفاع کنند.
پایبندی، وفاداری
ایستادگی کردن
دفاع کردن ( از حق )
برای چیزی ارزش زیاد قائل بودن
پای چیزی ماندن ( عواقب، عقاید )
ایستادگی کنم
!On your feet
هوای کسی را داشتن
پا فشاری
سیخ شدن مو ( از ترس یا تعجب )
every hair on his arms stood up!
معطلم کردی

روزی یکی از دوستان انگلیسی زبان را سر قرار قال گذاشتم
ایشون دقیقا از همین واژه برای سر کار گذاشتن استفاده کرد
You just stood me up there
یعنی منو اونجا سرکار گذاشتی
در گویش شهرستان بهاباد از کلمه ی وخی، Vakhi، به معنای پاشو وبلندشو استفاده می شود
stand up ( to something )
​to remain valid even when tested, examined closely, etc
معتبر باقی ماندن حتی پس از آزمودن، به دقت بررسی شدن و غیره

پشت کسی دراومدن
صحنه ، سرِ صحنه ، رو صحنه ، روی صحنه ، پا صحنه
پاشو
Happy and proud to live
شاد و با سربلندی به زندگی ادامه دهید
خوشحالم و افتخار میکنم که زندگی کنم
بلند شدن
قابل قبول
سرپایی - ایستاده
مثلاٌ Stand - up Meeting به معنی جلسه سرپایی
قال گذاشتن
بلند شده، بلند شو
ایستادن
تاب آوردن ، تحمل کردن
معتبر بودن یا معتبر باقی ماندن
آماده باش
روی پا ماندن
رُوپا، سرپا، درجا، ایستا! -
یکی از اصول واژه گزینی این هست که بهترین واژه ی انتخابی باید بسیار شبیه واژه ی بیگانه باشد ( و بسیار از نظر معنی بهش بخورد ) تا مخاطب ارتباط راحتی با آن برقرار کند ولی بازم استفاده از واژه هایِ دیگر هم درست و هم تنوع خوبی به آن واژه می دهد. بازم از خانم سلطانی بابت واژه اش ممنونم!
...
[مشاهده متن کامل]

سرپایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس