stand on


1- منوط بودن به، بستگی داشتن به 2- اصرار کردن، پایبند تشریفات (و غیره) بودن 3- (کشتی) مسیر خود را حفظ کردن، از راه خودخارج نشدن

جمله های نمونه

1. If you doubt yourself, then indeed you stand on shaky1ground.
[ترجمه مريم يوسفي] اگر به خودتون شک دارید دراصل انگیزه متزلزلی دارید
|
[ترجمه گوگل]اگر به خودتان شک دارید، پس در واقع روی زمین لرزان ایستاده اید
[ترجمه ترگمان]اگر به خودتان شک دارید، پس در واقع در shaky۱ground هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Let every tub stand on its own bottom.
[ترجمه گوگل]بگذارید هر وان روی کف خودش بایستد
[ترجمه ترگمان]هر وان در ته خودش قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you doubt yourself, then indeed you stand on shaky ground.
[ترجمه گوگل]اگر به خود شک دارید، در واقع روی زمین لرزان ایستاده اید
[ترجمه ترگمان]اگر به خودت شک داری، پس در واقع روی زمین لرزان خواهی ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has taken a public stand on the issue of misuse of hospital funds.
[ترجمه گوگل]وی در مورد سوء استفاده از بودجه بیمارستان ها موضع علنی داشته است
[ترجمه ترگمان]او یک موضع عمومی در مورد سو استفاده از سرمایه های بیمارستانی برداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. to stand on your head / hands .
[ترجمه گوگل]بر سر / دست هایت ایستادن
[ترجمه ترگمان]که بر سر \/ دست شما بایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had to stand on tiptoe to reach the top shelf.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد روی نوک پا بایستد تا به قفسه بالایی برسد
[ترجمه ترگمان]ناچار بود روی نوک پنجه پا بایستد تا به قفسه بالایی برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't stand on that chair, it's got a weak leg.
[ترجمه گوگل]روی آن صندلی نمان، پایش ضعیف است
[ترجمه ترگمان]روی اون صندلی واینسا، یه پای ضعیف داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I know where I stand on this issue - I'm against the war.
[ترجمه گوگل]من می دانم که در این موضوع کجا ایستاده ام - من با جنگ مخالفم
[ترجمه ترگمان]من می دانم که در این مساله چه می دانم - در مقابل جنگ هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That ice is too thin to stand on.
[ترجمه گوگل]آن یخ آنقدر نازک است که نمی توان روی آن بایستد
[ترجمه ترگمان]این یخ برای ایستادن خیلی نازک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Friendship cannot always stand on one side.
[ترجمه گوگل]دوستی نمی تواند همیشه یک طرف باشد
[ترجمه ترگمان]دوستی نمی تواند همیشه در یک طرف بایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was criticized for his tough stand on immigration.
[ترجمه گوگل]او به دلیل موضع سختش در قبال مهاجرت مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او بخاطر ایستادگی سرسختانه اش در مورد مهاجرت مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She doesn't stand on her dignity and treat the rest of us as servants.
[ترجمه گوگل]او روی شأن خود نمی ایستد و با ما به عنوان خدمتکار رفتار می کند
[ترجمه ترگمان]او با وقار و متانت به او نگاه نمی کند و بقیه ما را به عنوان خدمتکار درمان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was accused of not taking a stand on feminism or civil rights.
[ترجمه گوگل]او متهم به عدم موضع گیری در مورد فمینیسم یا حقوق مدنی بود
[ترجمه ترگمان]او متهم به عدم حضور در فمینیسم یا حقوق مدنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Where do you stand on private education?
[ترجمه گوگل]در مورد آموزش خصوصی کجا ایستاده اید؟
[ترجمه ترگمان]شما در مورد آموزش خصوصی کجا ایستاده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Can you stand on your head?
[ترجمه گوگل]میتونی روی سرت بایستی؟
[ترجمه ترگمان]میتونی روی سرت وایسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

استوار است
لگد کردن پا
برای مثال :
Did I stand on your foot ?
پاتونو لگد کردم؟
مستقر شدن
مراعات چیزی را کردن
1 - منوط بودن به، بستگی داشتن به
2 - صرار کردن، پایبند تشریفات ( و غیره ) بودن
3 - ( کشتی ) مسیر خود را حفظ کردن، از راه خودخارج نشدن

بپرس