stand down


(حقوق - مثلا بعد از دادن شهادت) از جایگاه پایین آمدن

جمله های نمونه

1. He asked the witness to stand down.
[ترجمه Somi] او از شاهد خواسته بود که به پایش بیفتد
|
[ترجمه Artamoses@gmail] او از شاهد خواست تا از جایگاه شهود پایین بیاید.
|
[ترجمه گوگل]او از شاهد خواست که کنار برود
[ترجمه ترگمان]از شاهد خواست که بایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ok, my questions are over, stand down, sir.
[ترجمه Somi] سوالاتم تموم شد راحت باشیداقا
|
[ترجمه گوگل]باشه، سوالم تموم شد قربان
[ترجمه ترگمان] خیلی خب، سوال من تموم شد، بشین، قربان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's decided to stand down after fifteen years as managing director.
[ترجمه Somi] بعد از پانزده سال در سمت مدیرعامل بودن تصمیم به کناره گیری گرفت
|
[ترجمه گوگل]او پس از پانزده سال به عنوان مدیر عامل تصمیم گرفته است از سمت خود کناره گیری کند
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت که بعد از پانزده سال به عنوان مدیر عامل سقوط کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He ordered the men to stand down.
[ترجمه Somi] او به مردان دستور به فراغت ازکار ( استراحت ) داد
|
[ترجمه گوگل]او به مردان دستور داد که از جای خود بایستند
[ترجمه ترگمان]به افراد دستور داد که بایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was obliged to stand down as a Parliamentary candidate.
[ترجمه Somi] اومجبور به کناره گیری ازسمت نامزدی پارلمان شد
|
[ترجمه گوگل]او موظف شد به عنوان کاندیدای مجلس کناره گیری کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود به عنوان یک کاندیدای نمایندگی پارلمان بایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The present leaders have to decide whether to stand down and hand over to a younger generation.
[ترجمه Somi] رهبران کنونی باید تصمیم به کناره گیری و سپردن مسئولیت به نسل جوان تر بگیرند
|
[ترجمه گوگل]رهبران کنونی باید تصمیم بگیرند که آیا کناره گیری کنند و به نسل جوان تری بسپارند
[ترجمه ترگمان]رهبران فعلی باید تصمیم بگیرند که کناره گیری کنند و به نسل جوان دست یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The opinion that the president should stand down has gained considerable strength.
[ترجمه Somi] این عقیده که رئیس جمهور باید ازقدرت کناره گیری کندبه گونه قابل توجهی قوت پیداکرده
|
[ترجمه گوگل]این عقیده که رئیس جمهور باید کناره گیری کند قوت قابل توجهی یافته است
[ترجمه ترگمان]این عقیده که رئیس جمهور باید کناره گیری کند، قدرت قابل توجهی به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Roy Hattersley would also stand down as deputy leader.
[ترجمه Somi] اقای. . . تمایل به کناره گیری از سمت نایب رئیسی دارند
|
[ترجمه گوگل]روی هاترسلی نیز از سمت معاونت رهبری کناره‌گیری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]روی Hattersley نیز به عنوان معاون رهبر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Normally, a stand down would last three days or so.
[ترجمه Somi] به طور معمول دوره مرخصی به مدت سه روز یا بیشتر می باشد
|
[ترجمه گوگل]به طور معمول، توقف سه روز یا بیشتر طول می کشد
[ترجمه ترگمان]معمولا، یه توقف کوتاه برای سه روز طول میکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Last autumn Mr Alton threatened to stand down after the party's Harrogate conference endorsed a strong pro-abortion line.
[ترجمه گوگل]پاییز گذشته، آقای آلتون تهدید کرد که پس از آن که کنفرانس هاروگیت حزب، خط قوی طرفدار سقط جنین را تایید کرد، کناره گیری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]پاییز گذشته، آقای Alton تهدید کرد که پس از این که کنفرانس Harrogate یک خط قوی طرفدار سقط جنین را تایید کرد، کناره گیری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is for all nuclear powers to stand down from nuclear operations.
[ترجمه گوگل]این برای تمام قدرت های هسته ای است که از عملیات هسته ای کناره گیری کنند
[ترجمه ترگمان]این برای همه قدرت های هسته ای است که از عملیات هسته ای کناره گیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The veterans will leave Stand Down with fresh haircuts.
[ترجمه گوگل]کهنه‌سربازان با مدل‌های موی تازه، Stand Down را ترک خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]سربازان قدیمی با موهای کوتاه و کوتاه موهای خود را کنار می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Those whose claims look downright fraudulent should stand down immediately.
[ترجمه گوگل]کسانی که ادعاهایشان کاملاً تقلبی به نظر می رسد باید فوراً کنار بکشند
[ترجمه ترگمان]کسانی که ادعا می کنند به طور کامل تقلبی به نظر می رسند باید فورا موضع بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I recommended that Schlesinger stand down the alert starting at midnight.
[ترجمه گوگل]من توصیه کردم شلزینگر از نیمه شب هشدار را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]من توصیه کردم که Schlesinger از نیمه شب به حالت آماده باش درآمده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Prepare to stand down sectors Redwood, Douglas, Cedar and Mistletoe.
[ترجمه گوگل]آماده شدن برای توقف بخش های Redwood، Douglas، Cedar و Mistletoe
[ترجمه ترگمان]آماده سازی برای توقف بخش های Redwood، داگلاس، سدر و Mistletoe
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remove oneself as a candidate; descend from the witness stand

پیشنهاد کاربران

stand down order
یعنی دستور به عدم اقدام
مثلاً مردم شورش کردن و مقامات به پلیس دستور می دهند که اقدامی نکنند به این دستور برای اقدام نکردن گفته میشه: stand down order
relax after being ready or alert/ Stand down" is a phrasal verb that means to withdraw from a position of leadership, a contest, or a state of alert or readiness. It can also refer to leaving the witness stand in a court of law after giving evidence.
...
[مشاهده متن کامل]

مرخص کردن افراد پس از یک وضعِت هشدار و آمادگی
یک فعل عبارتی است به معنای عقب نشینی از موقعیت رهبری، مسابقه، یا حالت آماده باش یا آمادگی است. همچنین می تواند به ترک حضور شاهد در دادگاه پس از ادای شهادت اشاره داشته باشد.
No further action was required and all units stood down.
The CEO decided to stand down from his position due to health reasons.
The witness was asked to stand down after giving her testimony.
The candidate agreed to stand down and support her opponent.
The police officers were instructed to stand down and let the protesters march peacefully.

منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/stand-down• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/stand-down
1 - عقب نشینی 2 - کنارهگیری
کوتاه امدن
کوتاه بیا
withdraw or resign from a position or office
"he stood down as leader of the party"
استعفا دادن
کناره گیری کردن
کنار رفتن
کنار گذاشته شدن
تعطیل کردن، توقف فعالیت
دست نگه داشتن
انجام ندادن کاری
عقب نشینی کردن.
major; stand them back. سرگرد عقب بکشیدشان. ( فیلم 1917 )
عقب کشیدن، بیخیال چیزی شدن

بپرس