فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: stammers, stammering, stammered
• : تعریف: to speak haltingly and with unintended repetitions of sounds. • مترادف: stutter • مشابه: falter, halt, hesitate, splutter, sputter, stumble
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter haltingly and with unintended repetition of sounds (often fol. by out). • مترادف: stutter • مشابه: splutter, sputter
اسم ( noun )مشتقات: stammeringly (adv.), stammerer (n.)
• (1)تعریف: a stammering manner of speech, or an instance of speaking thus. • مترادف: stutter
• (2)تعریف: that which is stammered. • مترادف: stutter
جمله های نمونه
1. Most children who stammer grow out of it.
[ترجمه گوگل]بیشتر کودکانی که لکنت زبان می کنند، از آن رشد می کنند [ترجمه ترگمان]بیشتر کودکانی که زبانشان می گیرد از آن بیرون می آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Five per cent of children stammer at some point.
[ترجمه گوگل]پنج درصد از کودکان در برخی مواقع لکنت زبان می کنند [ترجمه ترگمان]پنج درصد از کودکان در برخی موارد لکنت دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She was barely able to stammer out a description of her attacker.
[ترجمه گوگل]او به سختی توانست توصیف مهاجم خود را به زبان بیاورد [ترجمه ترگمان]او به سختی می توانست توصیفی از مهاجم را بیان کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Many children stammer but grow out of it.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان لکنت زبان می کنند اما از آن خارج می شوند [ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان مبتلا به لکنت می شوند، اما از آن رشد می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Whenever he was angry he would begin to stammer slightly.
[ترجمه گوگل]هر وقت عصبانی بود شروع به لکنت زبان می کرد [ترجمه ترگمان]هر بار که خشمگین می شد اندکی لکنت پیدا می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He closed the door before she could stammer out her explanation.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه او بتواند توضیحش را به زبان بیاورد در را بست [ترجمه ترگمان]پیش از آنکه توضیحی بدهد در را بست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He's always had a slight stammer.
[ترجمه گوگل]او همیشه یک لکنت خفیف داشته است [ترجمه ترگمان]همیشه زبانش لکنت پیدا می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She is always ragging Tom about his stammer.
[ترجمه گوگل]او همیشه تام را در مورد لکنت زبانش به هم می زند [ترجمه ترگمان]او همیشه درباره لکنت زبان تام حرف می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It's cruel to make fun of people who stammer.
[ترجمه نگین کریمزاده] مسخره کردن افرادی که لکنت دارند ظالمانه است .
|
[ترجمه گوگل]مسخره کردن افرادی که لکنت زبان می کنند ظالمانه است [ترجمه ترگمان]این ظالمانه است که آدمی را که به لکنت می افتد مسخره کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Jeff spoke with a slight stammer.
[ترجمه گوگل]جف با لکنت مختصری صحبت کرد [ترجمه ترگمان]جف با لکنت زبان گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Robert has a bit of a stammer.
[ترجمه گوگل]رابرت کمی لکنت زبان دارد [ترجمه ترگمان]رابرت کمی لکنت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A speech therapist helped him overcome his stammer.
[ترجمه گوگل]یک گفتاردرمانگر به او کمک کرد تا بر لکنت خود غلبه کند [ترجمه ترگمان]یک متخصص گفتار به او کمک کرد تا بر لکنت خود غلبه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He had even developed the beginnings of a stammer.
[ترجمه گوگل]او حتی شروع یک لکنت زبان را نیز توسعه داده بود [ترجمه ترگمان]او حتی شروع یک لکنت زبان را هم آغاز کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The stammer fitted Marlowe's embarrassment and Bernard got a very good press.
[ترجمه گوگل]لکنتزن با خجالت مارلو سازگار شد و برنارد پرس بسیار خوبی دریافت کرد [ترجمه ترگمان]لکنت زبان مار لو و برنارد نار نیز یک مطبوعات بسیار خوب داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
لکنت (اسم)
stammer, stutter
لکنت پیدا کردن (فعل)
stammer
گیر کردن (فعل)
foul, stick, falter, stammer, stymie
با لکنت گفتن (فعل)
hesitate, falter, stammer, hotter
انگلیسی به انگلیسی
• stutter, tendency to falter or pause frequently while speaking stutter, falter or pause frequently while speaking if you stammer, you speak with difficulty, hesitating and repeating words or sounds. someone who has a stammer tends to stammer when they speak. if you stammer something out, you say it with difficulty, hesitating and repeating words, because you are nervous or afraid.
پیشنهاد کاربران
با/به زبانی الکن ( چیزی ) گفتن
به لکنت زبون افتادن گیر کردن زبون
با لکنت حرف زدن to stutter speak with sudden involuntary pauses and a tendency to repeat the initial letters of words.