stamina

/ˈstæmənə//ˈstæmɪnə/

معنی: استقامت، طاقت، بنیه، نیروی حیاتی
معانی دیگر: تحمل، جمع واژه ی: stamen، پرچم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the physical or moral capacity to endure long effort, hardship, or disappointment.
مترادف: endurance, staying power
مشابه: force, fortitude, grit, mettle, muscle, patience, puissance, toughness
اسم ( noun )
• : تعریف: a pl. of stamen.

جمله های نمونه

1. long-distance runners need stamina
دوندگان دو استقامت باید پر طاقت باشند.

2. Marathon runners need plenty of stamina.
[ترجمه گوگل]دوندگان ماراتن به استقامت زیادی نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]دوندگان ماراتون به بنیه زیادی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She didn't have the stamina to complete the course.
[ترجمه Wei] او تحمل کامل کردن دوره را نداشت
|
[ترجمه گوگل]او استقامت لازم برای تکمیل دوره را نداشت
[ترجمه ترگمان]اون بنیه رو نداشت که مسیر رو کامل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had the strength and stamina to take the lead and win the gold medal.
[ترجمه گوگل]او قدرت و استقامتی داشت که پیش قدم شود و مدال طلا را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او قدرت و استقامت را داشت که سرب را بردارد و مدال طلا را ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You need stamina to be a long-distance runner.
[ترجمه گوگل]برای اینکه یک دونده مسافت طولانی باشید به استقامت نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما به استقامت نیاز دارید تا یک دونده دور از فاصله باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These exercises build muscle and increase stamina.
[ترجمه گوگل]این تمرینات عضله سازی می کند و استقامت را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]این تمرینات استقامت ماهیچه ای ایجاد می کنند و استقامت و استقامت را افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The long climb tested our fitness and stamina.
[ترجمه گوگل]صعود طولانی آمادگی و استقامت ما را آزمایش کرد
[ترجمه ترگمان]صعود طولانی تناسب اندام و بنیه ما را آزمایش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It takes a lot of stamina to run a marathon.
[ترجمه گوگل]دویدن ماراتن به استقامت زیادی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]انجام یک ماراتن بدنی به استقامت زیادی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was a test of his stamina and resolve.
[ترجمه گوگل]این آزمایشی برای استقامت و عزم او بود
[ترجمه ترگمان]اون یه آزمایش از استقامت و تصمیمش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Aerobic exercise helps to build up stamina.
[ترجمه گوگل]ورزش هوازی به افزایش استقامت کمک می کند
[ترجمه ترگمان]ورزش کردن به استقامت و استقامت کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You have to have a lot of stamina to be a top-class dancer.
[ترجمه گوگل]برای اینکه یک رقصنده درجه یک باشید باید استقامت زیادی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]شما باید استقامت و استقامت زیادی داشته باشید تا یک رقاص درجه بالا باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The triathlon is a great test of stamina.
[ترجمه گوگل]ورزش سه گانه یک آزمون عالی برای استقامت است
[ترجمه ترگمان]مسابقه سه گانه یک آزمون بزرگ از استقامت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It takes stamina to run a marathon.
[ترجمه گوگل]دویدن ماراتن به استقامت نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]انجام یک ماراتن به استقامت نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He runs every day to hone his stamina.
[ترجمه گوگل]او هر روز می دود تا استقامت خود را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]اون هر روز راه میره که his رو پرورش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The husky is unequalled for stamina and endurance.
[ترجمه گوگل]هاسکی از نظر استقامت و استقامت بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]سگ اسکیمو به خاطر استقامت و استقامت بی همانند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استقامت (اسم)
perseverance, assiduity, stamina, backbone

طاقت (اسم)
gut, forbearance, stamina, bearing, patience, last, sufferance, longanimity, gameness, staying power

بنیه (اسم)
gut, power, stamina, staying power

نیروی حیاتی (اسم)
vivacity, stamina, life power, lifeblood

تخصصی

[زمین شناسی] بنیه، نیروی حیاتی، طاقت، استقامت، پرچم

انگلیسی به انگلیسی

• endurance, staying power
stamina is the physical or mental energy needed to do a tiring activity for a long time.

پیشنهاد کاربران

بنیه. طاقت. تاب. توان
مثال:
a severe test of their stamina
یک محک سخت و طاقت فرسا از بنیه و طاقت آنها
he built up his stamina
او بنیه و توان خودش را بالا برد.
نیروی جسمی و روحی که به شما کمک میکند فعالیتهایی را برای مدت طولانی و بدون خستگی انجام دهید.
stamina ( n ) ( st�mənə ) =the physical or mental strength that enables you to do sth difficult for long periods of time, e. g. It takes a lot of stamina to run a marathon.
stamina
❍ اسم ( ) : ایستامندی [برساختهٔ خودم]
مشتقــــــــــات:
⬅ staminal ( صفت ) : ایستامند
the physical and/or mental strength to do something that might be difficult and will take a long time
قدرت جسمی و/یا ذهنی برای انجام کاری که ممکن است دشوار باشد و زمان زیادی طول بکشد
The triathlon is a great test of stamina
...
[مشاهده متن کامل]

He ran out of stamina before he reached the finish line
Yoga can help you improve your stamina and flexibility
She admired his stamina and determination

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/stamina
قدرت بدنی
استقامت
دامپزشکی و علوم دامی
بنیه کاری
بنیه، توان
. Stamina is the physical or mental energy needed to do a tiring activity for a long time
آمادگی جسمانی و روانی.
انرژی
امادگی جسمانی
بنیه , استقامت
# He runs every day to hone his stamina
# Marathon runners need plenty of stamina
# Aerobic exercise helps to build up stamina
مقاومت
میزان قدرت و توانایی و انرژی که یک فرد داره برای انجام یک کار.
هرچی یه فوتبالیست stamina ی بالاتری داشته باشه دیرتر خسته میشه
انرژی ( فوتبال )

تاب اوری
ماندگاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس