صفت ( adjective )
• (1) تعریف: resolute; loyal; reliable.
• متضاد: disloyal, unfaithful, unreliable
• مشابه: staunch, steadfast, sturdy
• متضاد: disloyal, unfaithful, unreliable
• مشابه: staunch, steadfast, sturdy
- He was one of the king's stalwart supporters who stayed by him till the end.
[ترجمه گوگل] او یکی از حامیان سرسخت شاه بود که تا پایان در کنار او ماندند
[ترجمه ترگمان] او یکی از حامیان سرسخت پادشاه بود که تا پایان در کنارش باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یکی از حامیان سرسخت پادشاه بود که تا پایان در کنارش باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: strong and well-built; brawny.
• مشابه: lusty, stable
• مشابه: lusty, stable
اسم ( noun )
مشتقات: stalwartly (adv.), stalwartness (n.)
مشتقات: stalwartly (adv.), stalwartness (n.)
• (1) تعریف: an unwavering supporter of an organization, cause, or the like.
• (2) تعریف: one who is strong and sturdy in body or character.