stalled


پروار، پرواری

جمله های نمونه

1. the horse was stalled separately
اسب را جداگانه در اتاقک اصطبل نگهداری کردند.

پیشنهاد کاربران

از کار افتاده، متوقف
بدون پیشرفت مثلا stalled nuclear talks
هنگ کردن
I stalled من هنگ کردم
متوقف شدن
راکد
بازمانده از حرکت

بپرس