stalled


پروار، پرواری

جمله های نمونه

1. the horse was stalled separately
اسب را جداگانه در اتاقک اصطبل نگهداری کردند.

پیشنهاد کاربران

راکد
مثال:
He created jobs and revived thousands of stalled, inactive workshops.
او تولید شغل کرد و هزاران کارگاه راکد و غیرفعال را احیا کرد.
از کار افتاده، متوقف
بدون پیشرفت مثلا stalled nuclear talks
هنگ کردن
I stalled من هنگ کردم
متوقف شدن
راکد
بازمانده از حرکت

بپرس