1. the stalemate in the two countries' negotiations
بن بست مذاکرات میان دو کشور
2. to reach a stalemate
به بن بست رسیدن
3. The talks reached stalemate.
4. Discussions are locked in stalemate.
[ترجمه گوگل]بحث ها در بن بست بسته شده است
[ترجمه ترگمان]مذاکرات به بن بست کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The discussions with the miners' union ended in stalemate .
[ترجمه گوگل]بحث و گفتگو با اتحادیه کارگران معدن به بن بست ختم شد
[ترجمه ترگمان]مذاکرات با اتحادیه معدنچیان به بن بست رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. President Bush has ended the stalemate over moves to cut the country's budget deficit.
[ترجمه گوگل]پرزیدنت بوش به بن بست ناشی از اقدامات برای کاهش کسری بودجه کشور پایان داد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور بوش به بن بست سیاسی پایان داد تا کسری بودجه کشور را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The strike has once again reached stalemate.
[ترجمه گوگل]اعتصاب بار دیگر به بن بست رسیده است
[ترجمه ترگمان]این حمله یک بار دیگر به بن بست رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some of the negotiators, however, said the stalemate over the issue of punitive damages seemed especially intractable.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از مذاکره کنندگان گفتند که بن بست بر سر موضوع خسارات تنبیهی به ویژه غیرقابل حل به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی از مذاکره کنندگان گفتند که بن بست در مورد مساله خسارات تنبیهی به طور خاص غیرقابل حل به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Hence the stalemate between the two camps, the Deterrers and the Disarmers, which is still the position.
[ترجمه گوگل]از این رو بن بست بین دو اردوگاه، بازدارنده ها و خلع سلاح ها، که هنوز هم موقعیت است
[ترجمه ترگمان]از این رو، بن بست بین این دو اردوگاه، یعنی Deterrers و Disarmers، که هنوز هم چنین وضعیتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. However, if a stalemate occurs, then new elections would seem to be in the offing.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر یک بن بست رخ دهد، به نظر می رسد که انتخابات جدید در راه است
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر بن بست رخ دهد، به نظر می رسد که انتخابات جدید در آینده نزدیک خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The chess game reaches a very different stalemate in the case of the albatross.
[ترجمه گوگل]بازی شطرنج در مورد آلباتروس به بن بست بسیار متفاوتی می رسد
[ترجمه ترگمان]بازی شطرنج به بن بست بسیار متفاوتی در مورد مرغ ماهی خوار تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The talks ended in stalemate.
13. But the painful stalemate wrought on this issue by divided government in Washington compelled a new approach.
[ترجمه گوگل]اما بن بست دردناکی که توسط دولت تفرقه افکن واشنگتن در این موضوع ایجاد شد، رویکرد جدیدی را وادار کرد
[ترجمه ترگمان]اما بن بست دردناکی که در این مساله توسط دولت تقسیم شده در واشنگتن ایجاد شد، یک رویکرد جدید را مجبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Only when they have reached stalemate with the bank will the ombudsman then consider a claim.
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که آنها با بانک به بن بست رسیده باشند، بازرس ادعایی را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که آن ها به بن بست با بانک رسیدند، بازرس حقوق بشر را در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Because of the budget stalemate, the $ 175 million only became available in May, Lockhart said.
[ترجمه گوگل]لاکهارت گفت: به دلیل بن بست بودجه، 175 میلیون دلار تنها در ماه می در دسترس قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]لاک هارت گفت: به دلیل بن بست بودجه، تنها ۱۷۵ میلیون دلار در ماه می در دسترس قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید