1. stakes driven into the ground marked the boundaries of his land
چوب هایی که به زمین فرو کرده بودند حدود زمین او را معین می کرد.
2. narrow stakes to hold up tomato bushes
تیرچه های باریک برای نگهداری بته های گوجه فرنگی
3. pull up stakes
(امریکا - عامیانه) محل زندگی یا کسب و کار خود را عوض کردن
4. he plays for high stakes
او قمار سنگین می کند.