stake a claim to

پیشنهاد کاربران

فرق stake a claim و lay claim :
- - -
🔹 1. Stake a claim
ریشه: از معدن کاوی اومده ( میخ یا پرچم می زدن تو زمین تا بگن �این مال منه� ) .
لحن: زنده تر، تصویری تر، محاوره ای تر.
...
[مشاهده متن کامل]

کاربرد: وقتی کسی می خواد جایگاه، حق یا مالکیت خودش رو جدی و پررنگ مطرح کنه.
مثال ها:
He staked a claim to a spot on the team.
👉 نشون داد حق داره تو تیم باشه.
Tech companies are staking a claim to the AI market.
👉 شرکت های فناوری دارن ادعای حضور در بازار هوش مصنوعی می کنن.
- - -
🔹 2. Lay claim
ریشه: از حقوق و زبان رسمی.
لحن: خشک تر و رسمی تر، بیشتر در متن های حقوقی، تاریخی یا خبری.
کاربرد: وقتی کسی ادعا می کنه که چیزی متعلق به اوست، ولی نه لزوماً با عمل جدی.
مثال ها:
Several countries lay claim to the island.
👉 چند کشور مدعی مالکیت جزیره هستند.
She laid claim to the invention.
👉 او مدعی اختراع شد.
- - -
🔹 خلاصه ی تفاوت
stake a claim → پرانرژی، شبیه "جا گرفتن" و به عمل نزدیک ( حس رقابت یا جدیت داره ) .
lay claim → رسمی تر، شبیه "مدعی شدن" ( ممکنه فقط ادعا باشه، بدون عمل ) .

1. 🔹 معنی دقیق
English:
To stake a claim to something = to assert your right to have or own something, often strongly and publicly.
( در اصل از دنیای معدن کاری و غرب وحشی میاد؛ یعنی وقتی کسی پرچم یا نشانه روی زمین می کوبید تا بگه �این معدن مال منه�. )
...
[مشاهده متن کامل]

فارسی:
�stake a claim to� یعنی اعلام مالکیت یا حق داشتن بر چیزی / مدعی شدن چیزی.
- - -
2. 🔹 معادل های فارسی
رسمی:
ادعای مالکیت کردن
مدعی حقی بودن
ادعای تصاحب چیزی داشتن
محاوره ای:
گفتن این مال منه
زدن به نام خودش
طلبکار بودن سر یه چیز
- - -
3. 🔹 مثال ها در کانتکست های مختلف
1 ) تاریخی / معدن کاری ( ریشه اصلی )
English: Gold miners rushed to stake a claim to the richest lands.
فارسی رسمی: معدنچیان برای ادعای مالکیت زمین های پربار طلا شتافتند.
( خیابونی: معدنچیا می دویدن زودتر زمینای طلادار رو به نام خودشون بزنن. )
- - -
2 ) بیزینس / استارتاپ
English: Several companies are staking a claim to the new technology.
فارسی رسمی: چندین شرکت مدعی مالکیت این فناوری جدید شده اند.
( خیابونی: چند تا شرکت می گن این تکنولوژی مال ماست. )
- - -
3 ) ورزشی
English: The young player staked his claim to a place on the national team.
فارسی رسمی: بازیکن جوان ادعای حضور در تیم ملی را مطرح کرد.
( خیابونی: بازیکنه نشون داد حقشه تو تیم ملی باشه. )
- - -
4 ) سیاسی
English: The party leader staked a claim to represent the working class.
فارسی رسمی: رهبر حزب مدعی نمایندگی طبقه کارگر شد.
( خیابونی: رهبر حزب گفت من نماینده کارگرام. )
- - -
5 ) روزمره
English: He staked a claim to the best seat in the room.
فارسی رسمی: او بهترین صندلی اتاق را به نام خود زد.
( خیابونی: زود رفت بهترین صندلی رو واسه خودش گرفت. )
- - -
4. 🔹 اصطلاحات و collocationهای مرتبط
lay claim to → ادعای مالکیت کردن ( رسمی تر )
claim ownership of → ادعای مالکیت داشتن
mark your territory ( informal ) → قلمرو خود را مشخص کردن / واسه خودت جا باز کردن

مثال برای معنایی که دوستان ارایه فرمودند؛
“He staked his claim to the property by putting up a fence. ”
A person might stake a claim on a parking spot by leaving their car there.
In a competitive context, a team might stake their claim to a championship title.
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-claim/
مدعی مطالبه، مدعی تصاحب، محق بودن، مستحق:Both sides were staking a claim to the land هر دو طرف دعوی، خود را مستحق تصاحب زمین میدانستند.
ادعای مالکیت کردن، انجام امور قانونی ثبت مالکیت